unqualified

/ənˈkwɑːləˌfaɪd//ʌnˈkwɒlɪfaɪd/

معنی: کامل، نا محدود، فاقد صلاحیت، بی حد و حصر، فاقد شرایط لازم
معانی دیگر: بی صلاحیت، بی چون و چرا، قاطع، تمام عیار

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: unqualifiedly (adv.)
(1) تعریف: lacking the appropriate knowledge or qualifications.
مترادف: ineligible, unfit
متضاد: qualified
مشابه: incompetent, inexperienced, unsuitable, unsuited

- They considered him unqualified for the position as he'd had little experience in the field.
[ترجمه شان] آن ها او را برای ( احراز ) این مقام، فاقد صلاحیت می دانستند، چرا که او در این زمینه تجربه اندکی داشت.
|
[ترجمه گوگل] آنها او را فاقد صلاحیت برای این موقعیت می دانستند زیرا او تجربه کمی در این زمینه داشت
[ترجمه ترگمان] آن ها او را ناقص تلقی می کردند، زیرا تجربه کمی در این زمینه داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: not limited or modified in any way; without exceptions or reservations; absolute
مترادف: absolute, categorical, downright, out-and-out, total, unconditional, unmitigated, utter
متضاد: qualified
مشابه: all-out, arrant, blank, clear, complete, flat-out, outright, perfect, plumb, positive, stark, thorough, unlimited, unrestricted

- His unqualified refusal left them in no doubt about his sentiments.
[ترجمه گوگل] امتناع بی‌دلیل او هیچ شکی در مورد احساسات او باقی نگذاشت
[ترجمه ترگمان] جواب منفی او آن ها را بدون شک و تردید در مورد احساسات او گذاشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. an unqualified success
یک موفقیت کامل

2. he is unqualified for this job
او واجد شرایط لازم برای این شغل نیست.

3. the voter's disinterest led to the election of unqualified people
بی تفاوتی رای دهندگان منجر به انتخاب شدن اشخاص ناصالح شد.

4. I am quite unqualified to talk on this subject.
[ترجمه گوگل]من کاملاً صلاحیت صحبت در مورد این موضوع را ندارم
[ترجمه ترگمان]من برای صحبت در مورد این موضوع کاملا مناسب نیستم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The scheme did not meet unqualified approval.
[ترجمه گوگل]این طرح مورد تایید ناموفق نبود
[ترجمه ترگمان]این طرح مورد تایید فاقد شرایط قرار نگرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He was unqualified and totally inexperienced.
[ترجمه گوگل]او فاقد صلاحیت و کاملاً بی تجربه بود
[ترجمه ترگمان]او فاقد صلاحیت و بی تجربه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I feel unqualified to comment on the subject.
[ترجمه گوگل]احساس می کنم صلاحیت اظهار نظر در مورد موضوع را ندارم
[ترجمه ترگمان]من برای اظهار نظر در مورد این موضوع مناسب نیستم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. She was unqualified for the job.
[ترجمه گوگل]او برای این کار فاقد صلاحیت بود
[ترجمه ترگمان] اون لایق این کار نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The experiment had not been an unqualified success.
[ترجمه گوگل]این آزمایش یک موفقیت بدون صلاحیت نبود
[ترجمه ترگمان]این آزمایش موفقیت آمیز نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Miss Pearce said she expected an unqualified retraction of his comments within twenty four hours.
[ترجمه گوگل]دوشیزه پیرس گفت که انتظار دارد اظهارات او در عرض بیست و چهار ساعت بدون صلاحیت پس گرفته شود
[ترجمه ترگمان]خانم پیرس گفت او انتظار دارد که در عرض بیست و چهار ساعت یک گزارش کامل از نظرات خود را بنویسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He gave her his unqualified support .
[ترجمه گوگل]او از او حمایت غیرقابل صلاحیت کرد
[ترجمه ترگمان]او نیز حمایت کامل خود را به او داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Unqualified members of staff at the hospital were not sufficiently supervised.
[ترجمه گوگل]کارکنان فاقد صلاحیت در بیمارستان به اندازه کافی نظارت نمی شدند
[ترجمه ترگمان]اعضای Unqualified پرسنل بیمارستان به اندازه کافی نظارت نشده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The new manager kissed all unqualified workers off.
[ترجمه گوگل]مدیر جدید همه کارگران فاقد صلاحیت را بوسید
[ترجمه ترگمان]مدیر جدید همه کارگران فاقد شرایط را بوسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Egypt has given almost unqualified backing to Washington.
[ترجمه گوگل]مصر تقریباً بدون صلاحیت از واشنگتن حمایت کرده است
[ترجمه ترگمان]مصر تقریبا هیچ پشتیبانی غیر مناسب به واشنگتن نداده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The proposal has the unqualified support of the entire committee.
[ترجمه گوگل]این پیشنهاد از حمایت غیرقابل صلاحیت کل کمیته برخوردار است
[ترجمه ترگمان]این پیشنهاد پشتیبانی فاقد شرایط از کل کمیته را دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

کامل (صفت)
main, large, absolute, total, full, perfect, complete, thorough, exact, mature, whole, plenary, stark, orbicular, culminant, unabridged, intact, exhaustive, full-blown, full-fledged, unqualified, integral, unmitigated

نامحدود (صفت)
wide, ageless, unlimited, infinite, unbounded, limitless, illimitable, unrestrained, unqualified, indeterminable

فاقد صلاحیت (صفت)
incompetent, unqualified

بی حد و حصر (صفت)
limitless, innumerable, unqualified, indeterminable, umpteenth, umpteen, spaceless

فاقد شرایط لازم (صفت)
ineligible, unqualified

انگلیسی به انگلیسی

• not qualified, incompetent, unfit; unconditional, absolute
if you are unqualified, you do not have any qualifications, or do not have the right qualifications for a particular job.
unqualified also means total, unlimited, and complete.

پیشنهاد کاربران

unqualified ( adj ) :
بی صلاحیت، بی حد و حصر، کامل
وقای توی یه چیزی شک وجود داشته میگیم،
it is not unqualified یعنی" کامل و بی جون و چرا نیست، توش شک وجود داره"
فاقد صلاحیت
فاقد شرایط لازم، بی حد و حصر، نامحدود، کامل، قانون فقه: فاقد شرایط لازم
۱. نامحدود. بی قید و شرط ۲. کامل. تمام عیار. به تمام معنا ۳. فاقد صلاحیت. بدون صلاحیت لازم. ۴. غیر مجاز. بدون مجوز
مثال:
They were talking about real things and I felt unqualified.
آنها داشتند درباره چیزهای واقعی صحبت می کردند و من احساس کردم فاقد صلاحیت هستم.
دوتا معنی داره
1 - کامل و بی نظیر
perfect, complete, full, full, thorough, unqualified
2 - فاقد صلاحیت ( کسی که صلاحیت و مهارت های لازم برای کاری رو نداره )
بدون قید و شرط، غیر مشروط
کامل
کسی که صلاحیت و مهارت های لازم برای کاری رو نداره
حقوق:غیرمشروط

بپرس