صفت ( adjective )
مشتقات: unqualifiedly (adv.)
مشتقات: unqualifiedly (adv.)
• (1) تعریف: lacking the appropriate knowledge or qualifications.
• مترادف: ineligible, unfit
• متضاد: qualified
• مشابه: incompetent, inexperienced, unsuitable, unsuited
• مترادف: ineligible, unfit
• متضاد: qualified
• مشابه: incompetent, inexperienced, unsuitable, unsuited
- They considered him unqualified for the position as he'd had little experience in the field.
[ترجمه شان] آن ها او را برای ( احراز ) این مقام، فاقد صلاحیت می دانستند، چرا که او در این زمینه تجربه اندکی داشت.|
[ترجمه گوگل] آنها او را فاقد صلاحیت برای این موقعیت می دانستند زیرا او تجربه کمی در این زمینه داشت[ترجمه ترگمان] آن ها او را ناقص تلقی می کردند، زیرا تجربه کمی در این زمینه داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: not limited or modified in any way; without exceptions or reservations; absolute
• مترادف: absolute, categorical, downright, out-and-out, total, unconditional, unmitigated, utter
• متضاد: qualified
• مشابه: all-out, arrant, blank, clear, complete, flat-out, outright, perfect, plumb, positive, stark, thorough, unlimited, unrestricted
• مترادف: absolute, categorical, downright, out-and-out, total, unconditional, unmitigated, utter
• متضاد: qualified
• مشابه: all-out, arrant, blank, clear, complete, flat-out, outright, perfect, plumb, positive, stark, thorough, unlimited, unrestricted
- His unqualified refusal left them in no doubt about his sentiments.
[ترجمه گوگل] امتناع بیدلیل او هیچ شکی در مورد احساسات او باقی نگذاشت
[ترجمه ترگمان] جواب منفی او آن ها را بدون شک و تردید در مورد احساسات او گذاشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] جواب منفی او آن ها را بدون شک و تردید در مورد احساسات او گذاشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید