unprofessional

/ˌənprəˈfeʃn̩əl//ˌʌnprəˈfeʃn̩əl/

معنی: غیرحرفهای، غیر فنی، اماتوری، ناپیشه کار
معانی دیگر: برخلاف اصول حرفه ی بخصوص، ناشایست، اماتور

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: unprofessionally (adv.)
(1) تعریف: not in accord with the standards or ethics of a certain profession or activity.
متضاد: professional

(2) تعریف: not done with the skill of a professional; amateurish.
متضاد: professional
مشابه: amateur

جمله های نمونه

1. This patch looks a bit unprofessional.
[ترجمه گوگل]این پچ کمی غیرحرفه ای به نظر می رسد
[ترجمه ترگمان]این وصله کمی غیر حرفه ای به نظر می رسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The board considers your behaviour highly unprofessional.
[ترجمه گوگل]هیئت مدیره رفتار شما را بسیار غیرحرفه ای می داند
[ترجمه ترگمان]هیات مدیره رفتار شما را غیر حرفه ای تلقی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. What she did was very unprofessional. She left abruptly about 90 minutes into the show.
[ترجمه گوگل]کاری که او انجام داد بسیار غیرحرفه ای بود حدود 90 دقیقه بعد از نمایش ناگهان او را ترک کرد
[ترجمه ترگمان]کاری که اون کرد خیلی غیر حرفه ای بود اون در حدود ۹۰ دقیقه به نمایش رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. She was found guilty of unprofessional conduct.
[ترجمه گوگل]او به دلیل رفتار غیرحرفه ای مجرم شناخته شد
[ترجمه ترگمان]او به خاطر رفتار غیر حرفه ای گناهکار شناخته شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Johnson was fired for unprofessional conduct.
[ترجمه گوگل]جانسون به دلیل رفتار غیرحرفه ای اخراج شد
[ترجمه ترگمان]جانسون به خاطر رفتار غیر حرفه ای اخراج شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The teacher was dismissed from his post for unprofessional conduct.
[ترجمه گوگل]این معلم به دلیل رفتار غیرحرفه ای از سمت خود برکنار شد
[ترجمه ترگمان]معلم از مقام خود برای رفتار غیر حرفه ای اخراج شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He received a six-month suspension for unprofessional behaviour.
[ترجمه گوگل]او به دلیل رفتار غیرحرفه ای شش ماه محرومیت دریافت کرد
[ترجمه ترگمان]او یک تعلیق شش ماهه برای رفتار غیر حرفه ای دریافت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He made a very unprofessional job of putting up the garden shed for us.
[ترجمه گوگل]او کار بسیار غیرحرفه ای انجام داد و سوله باغ را برای ما گذاشت
[ترجمه ترگمان]او کار بسیار غیر حرفه ای انجام داد تا باغ را برای ما آماده کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He was also fined $150 for unprofessional conduct.
[ترجمه گوگل]او همچنین به دلیل رفتار غیرحرفه ای 150 دلار جریمه شد
[ترجمه ترگمان]او همچنین ۱۵۰ دلار به خاطر رفتار غیر حرفه ای جریمه شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. It's unprofessional to make such personal remarks.
[ترجمه گوگل]بیان چنین اظهارات شخصی غیرحرفه ای است
[ترجمه ترگمان]حرفه ای کردن چنین اظهارات شخصی غیر حرفه ای است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. It's unprofessional to go round criticizing your colleagues.
[ترجمه گوگل]این غیرحرفه ای است که از همکاران خود انتقاد کنید
[ترجمه ترگمان]رفتن به انتقاد از همکاران تان غیرحرفه ای است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Running out was totally unprofessional, but she had acted purely on instinct.
[ترجمه گوگل]فرار کردن کاملاً غیرحرفه ای بود، اما او کاملاً بر اساس غریزه عمل کرده بود
[ترجمه ترگمان]فرار کردن کاملا غیر حرفه ای بود، اما از روی غریزه عمل کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He's an unprofessional jerk who's always pestering the women in the office.
[ترجمه گوگل]او یک آدم تند و تیز غیرحرفه ای است که همیشه زنان در دفتر را اذیت می کند
[ترجمه ترگمان]او یک عوضی غیر حرفه ای است که همیشه زن ها را اذیت می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. It is an important protection against behaving in unprofessional ways like procuring an illegal abortion or killing a handicapped baby.
[ترجمه گوگل]این یک محافظت مهم در برابر رفتارهای غیرحرفه ای مانند سقط جنین غیرقانونی یا کشتن یک نوزاد معلول است
[ترجمه ترگمان]این یک حفاظت مهم در برابر رفتار غیر حرفه ای مثل تهیه یک سقط جنین غیر قانونی و یا کشتن یک کودک معلول است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

غیر حرفه ای (صفت)
dilettantish, amateur, unprofessional

غیر فنی (صفت)
lay, unprofessional

اماتوری (صفت)
unprofessional

ناپیشه کار (صفت)
unprofessional

انگلیسی به انگلیسی

• not professional; contrary to professional ethics; unbecoming in members of a profession
if someone is unprofessional, they do not behave according to the standards that are expected of a person in their profession.

پیشنهاد کاربران

e. g. Doctor Rivers was charged with gross negligence, unprofessional conduct and improper use of dangerous drugs
دکتر Rivers مقصر شناخته شد، بخاطر رفتار غیرحرفه ای ( برخلاف اصول حرفه پزشکی ) و استفاده نادرست از داروهای خطرناک

بپرس