unpretentious

/ˌənpriˈtenʃəs//ˌʌnprɪˈtenʃəs/

معنی: فروتن، بی تکلف، نامتظاهر، خالی از جلال و ابهت
معانی دیگر: محقر

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: unpretentiously (adv.), unpretentiousness (n.)
• : تعریف: not pretentious; not displaying signs of wealth, high rank, or the like; simple; modest; unaffected.
متضاد: affected, pretentious
مشابه: discreet, homely, humble, modest, simple, unassuming

- The family was very wealthy, but they lived in an unpretentious house in a nice but ordinary neighborhood.
[ترجمه گوگل] خانواده بسیار ثروتمند بودند، اما آنها در یک خانه بی تکلف در یک محله خوب اما معمولی زندگی می کردند
[ترجمه ترگمان] خانواده خیلی ثروتمند بودند، اما در یک خانه unpretentious در محله nice زندگی می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. Although she was wealthy, she lived in an unpretentious house.
[ترجمه گوگل]اگرچه او ثروتمند بود، اما در خانه ای بی تکلف زندگی می کرد
[ترجمه ترگمان]اگر چه او ثروتمند بود در یک خانه unpretentious زندگی می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The Tides Inn is both comfortable and unpretentious.
[ترجمه گوگل]مسافرخانه تایدز هم راحت و هم بی تکلف است
[ترجمه ترگمان]هتل جزر و مد هر دو بی تکلف و بی تکلف است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The book is unpretentious; it can present names without dropping them, and the tone is contagiously warm.
[ترجمه گوگل]کتاب بی تکلف است می تواند اسامی را بدون انداختن آنها ارائه دهد و لحن به طور مسری گرم است
[ترجمه ترگمان]این کتاب فروتن است؛ می تواند اسامی را بدون اینکه آن ها را رها کند وجود داشته باشد، و لحن آن بسیار گرم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The food is delicious and unpretentious.
[ترجمه گوگل]غذا خوشمزه و بی تکلف است
[ترجمه ترگمان]غذا خوش مزه و فروتن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She managed to impart great elegance to the unpretentious dress she was wearing.
[ترجمه گوگل]او توانست ظرافت زیادی را به لباس بی تکلفی که پوشیده بود ببخشد
[ترجمه ترگمان]سعی کرد آن لباس ساده ای را که پوشیده بود پر کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. His early sketches are raw and unpretentious.
[ترجمه گوگل]طرح های اولیه او خام و بی تکلف هستند
[ترجمه ترگمان]طرح های اولیه او خام و فروتن هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. A lot of his films were unpretentious junk, but they made money and Nicholson and others came along in the slipstream.
[ترجمه گوگل]بسیاری از فیلم های او آشغال های بی تکلف بودند، اما آنها پول درآوردند و نیکلسون و دیگران در جریان اشتباه قرار گرفتند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از فیلم های او بی ارزش بودند، اما پول می گرفتند و نیکلسون و بقیه در مسیر حرکت بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The unpretentious aspect of this undertaking is important to an uninhibited approach.
[ترجمه گوگل]جنبه بی تکلف این تعهد برای یک رویکرد مهارنشدنی مهم است
[ترجمه ترگمان]جنبه بی تکلف این تعهد برای یک رویکرد uninhibited مهم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The quotation propelled an unpretentious poet called Minnie Haskins blinking into the light.
[ترجمه گوگل]این نقل قول باعث شد شاعری بی تکلف به نام مینی هاسکینز در نور چشمک بزند
[ترجمه ترگمان]این نقل قول یک شاعر فروتن بود به نام مینی Haskins که در نور چشمک می زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. People are surprised by what an unpretentious, down-to-earth guy he really is.
[ترجمه گوگل]مردم از اینکه او واقعاً چه مرد بی تکلف و سربه‌رویی است شگفت زده می‌شوند
[ترجمه ترگمان]مردم از اینکه او واقعا مردی ساده لوح و فروتن است متعجب می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Gedge later became much more clandestine and unpretentious when asked about the lyrical content of his songs.
[ترجمه گوگل]گج بعداً وقتی در مورد محتوای متن ترانه‌هایش پرسیده شد، بسیار مخفی‌تر و بی‌تفاوت‌تر شد
[ترجمه ترگمان]بعدها هنگامی که از او درباره محتوای غنایی آهنگ های او سوال شد، Gedge بسیار more و فروتن شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The run on unpretentious style and seasoned finishes has been a boon for the purveyors of shelter chic.
[ترجمه گوگل]دویدن بر روی سبک بی تکلف و پرداخت های چاشنی شده برای تامین کنندگان شیک سرپناه یک موهبت بوده است
[ترجمه ترگمان]رقابت بر روی سبک بی پیرایه و پایان کار فصلی، نعمتی است برای خانه های شیک و شیک
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Jilly was surprised by how pleasant and unpretentious he was. Not like a big star at all.
[ترجمه گوگل]جیلی از اینکه چقدر دلپذیر و بی تکلف بود شگفت زده شد اصلا شبیه یک ستاره بزرگ نیست
[ترجمه ترگمان]جیلی از این که او چه قدر مطبوع و unpretentious بود تعجب کرد نه مثل یه ستاره بزرگ
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Like most Byzantine churches it is unpretentious and lacking in colour.
[ترجمه گوگل]مانند بسیاری از کلیساهای بیزانسی، این کلیسا بی تکلف و فاقد رنگ است
[ترجمه ترگمان]این سبک نیز مانند بسیاری از کلیساهای بیزانسی است که فاقد رنگ است و فاقد رنگ است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

فروتن (صفت)
humble, simple, modest, discreet, meek, artless, blushing, submissive, bashful, coy, low, demure, homely, unpretentious, prostrate

بی تکلف (صفت)
simple, pickwickian, unpretentious, unassuming

نام تظاهر (صفت)
unpretentious

خالی از جلال و ابهت (صفت)
unpretentious

انگلیسی به انگلیسی

• not pretentious, not overblown

پیشنهاد کاربران

بی ادعا
بی غل و غش، بی تکلف، ساده زیست، متواضع
فردی که نمیخواد با صحبت کردن راجع به تواناییهاش، پول یا حالا هرچی بگه که از همه بهتر و مهم تره، یجورایی این کلمه معنی واقعی متواضع و فروتن رو میده تا:
Humble, modest, unassuming,
self effacing

بپرس