unpremeditated

/ˌʌnpriːˈmedɪteɪtɪd//ˌʌnpriːˈmedɪteɪtɪd/

معنی: غیر عمدی
معانی دیگر: غیر عمد، غیر تعمدی، توطئه نشده، از پیش نقشه ریزی نشده، از پیش نقشه ریزی نشده unpremeditated crime تبهکاری از پیش طرحریزی نشده

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: combined form of premeditated.
متضاد: premeditated
مشابه: impromptu, spontaneous

جمله های نمونه

1. unpremeditated crime
تبهکاری از پیش طرح ریزی نشده

2. These outbreaks were typically spontaneous and unpremeditated; there is no evidence of a football resistance movement in action.
[ترجمه گوگل]این شیوع معمولاً خود به خود و بدون برنامه ریزی بود هیچ مدرکی دال بر فعالیت یک جنبش مقاومت فوتبالی وجود ندارد
[ترجمه ترگمان]این بیماری ها معمولا به خودی خود به خود و unpremeditated بودند؛ هیچ مدرکی دال بر حرکت مقاومت فوتبال در عمل وجود ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Unpremeditated impulses were often frustrated by such hurdles.
[ترجمه گوگل]انگیزه های پیش بینی نشده اغلب با چنین موانعی ناکام می شدند
[ترجمه ترگمان]انگیزه های unpremeditated اغلب با چنین موانعی مواجه بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The unpremeditated crime that Picasso commits to oneself is downhearted, should destroy copperplate depict almost.
[ترجمه گوگل]جنایت بدون برنامه ریزی که پیکاسو با خود مرتکب می شود ناامید است، باید تقریباً تصویر مسی را از بین ببرد
[ترجمه ترگمان]یک جنایت غیر عمد که پیکاسو به خود متعهد می شود، در حال نومیدی است، باید آن را تقریبا به تصویر بکشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The subjective behaviors show obviously their purposes and unpremeditated.
[ترجمه گوگل]رفتارهای سوبژکتیو به وضوح اهداف خود را نشان می دهد و بدون پیش بینی
[ترجمه ترگمان]رفتارهای ذهنی به وضوح اهداف خود و unpremeditated را نشان می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Harriet sensed that the girl's parting remarks had not been unpremeditated.
[ترجمه گوگل]هریت احساس کرد که صحبت های جدایی دختر بدون برنامه ریزی انجام نشده است
[ترجمه ترگمان]هریت احساس می کرد که این حرف از هم جدا نشده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Love certainly is the authentic experience built on the perception of soul, such as unpremeditated lost.
[ترجمه گوگل]عشق قطعاً تجربه ای اصیل است که بر اساس ادراک روح ساخته شده است، مانند گم شدن بدون پیش بینی
[ترجمه ترگمان]عشق قطعا تجربه حقیقی و معتبری است که بر ادراک روح، مانند unpremeditated فراموش شده، ساخته شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Because the current PRC Law stipulates "Two persons or above who have committed an unpremeditated crime will not be charged with joint offenses. "
[ترجمه گوگل]زیرا قانون فعلی جمهوری خلق چین تصریح می کند: "دو نفر یا بالاتر که مرتکب جرمی غیرقابل پیش بینی شده باشند، متهم به جرایم مشترک نمی شوند "
[ترجمه ترگمان]از آنجا که قانون کنونی جمهوری خلق چین تصریح می کند: \" دو نفر یا بالاتر که مرتکب یک جرم غیرعمد شده اند، به تخلفات مشترک متهم نخواهند شد \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The cream of enjoyment in this life is always impromptu. The chance walk; the unexpected visit; the unpremeditated journey; the unsought conversation or acquaintance.
[ترجمه گوگل]کرم لذت در این زندگی همیشه بداهه است پیاده روی شانسی؛ بازدید غیر منتظره؛ سفر بدون برنامه ریزی؛ مکالمه یا آشنایی ناخواسته
[ترجمه ترگمان]لذت بردن از این زندگی همیشه بدون مقدمه است راه رفتن، دیدار غیر منتظره، سفر قبلی، گفتگو و آشنایی قبلی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The nature of offense of major labor security accent is unit crime and unpremeditated crime.
[ترجمه گوگل]ماهیت تخلف لهجه اصلی امنیت کار، جرم واحد و جرایم غیر عمد است
[ترجمه ترگمان]طبیعت جسارت و جرم اصلی جرم، جنایت و جنایت نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Procuratorate within its jurisdiction should deal with the cases of special infringement on human rights due to unpremeditated crime in medical service .
[ترجمه گوگل]دادستانی در حیطه صلاحیت خود باید به موارد نقض ویژه حقوق بشر به دلیل جنایت بدون عمد در خدمات پزشکی رسیدگی کند
[ترجمه ترگمان]صلاحیت در حوزه قضایی این کشور باید با موارد نقض خاص حقوق بشر به دلیل جرم غیر قانونی در خدمات پزشکی رسیدگی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. This happy event--supposing it to be such--could only have occurred at an unpremeditated moment.
[ترجمه گوگل]این رویداد خوشحال کننده - با فرض اینکه چنین باشد - فقط می تواند در یک لحظه از پیش تعیین نشده رخ دهد
[ترجمه ترگمان]این اتفاق شاد … اگر چنین چیزی وجود داشته باشد … فقط یک لحظه به ذهنم خطور کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. There was fire in her and throughout her; she seemed the unpremeditated offshoot of a passionate moment.
[ترجمه گوگل]آتش در او و سراسر او بود به نظر می‌رسید که او شاخه‌ای پیش‌بینی نشده از یک لحظه پرشور بود
[ترجمه ترگمان]در او و در سراسر وجودش آتش روشن بود؛ به نظر می رسید که شاخه اصلی یک لحظه عاشقانه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. However, the author believes that there is the rationality for unpremeditated common crime to exist either . . .
[ترجمه گوگل]با این حال، نویسنده معتقد است که عقلانیت وجود جرم مشترک بدون عمد نیز وجود دارد
[ترجمه ترگمان]با این حال، نویسنده معتقد است که عقلانیت یک جرم مشترک غیر عمد وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. In Chinese penal code, such crime is not only lighter than general unpremeditated crimes, but other professional unpremeditated crimes, which is diametrically opposed to our criminal law.
[ترجمه گوگل]در قانون جزایی چین، چنین جرمی نه تنها از جرایم عمومی بدون عمد سبکتر است، بلکه از سایر جرایم حرفه ای بدون عمد نیز سبکتر است، که کاملاً با قوانین جزایی ما مخالف است
[ترجمه ترگمان]در قوانین جزایی چین، این جرم نه تنها سبک تر از جنایات unpremeditated عمومی است، بلکه جرایم غیر قانونی دیگری است که شدیدا مخالف قانون جزایی ما است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

غیر عمدی (صفت)
unwitting, random, involuntary, inadvertent, unintentional, unintended, unpremeditated

انگلیسی به انگلیسی

• not premeditated, not preconceived

پیشنهاد کاربران

بپرس