صفت ( adjective )
• (1) تعریف: not predictable; not able to be known beforehand.
• مترادف: erratic, uncertain
• متضاد: predictable
• مشابه: antic, capricious, changeable, fitful, inconsistent, irregular, precarious, random, temperamental, variable, volatile, wayward
• مترادف: erratic, uncertain
• متضاد: predictable
• مشابه: antic, capricious, changeable, fitful, inconsistent, irregular, precarious, random, temperamental, variable, volatile, wayward
- The cape is known for unpredictable winds.
[ترجمه گوگل] این دماغه به خاطر بادهای غیرقابل پیش بینی شهرت دارد
[ترجمه ترگمان] این شنل به خاطر باده ای غیرقابل پیش بینی شناخته می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] این شنل به خاطر باده ای غیرقابل پیش بینی شناخته می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Attacks of these animals are often unpredictable.
[ترجمه گوگل] حملات این حیوانات اغلب غیر قابل پیش بینی است
[ترجمه ترگمان] حملات به این حیوانات اغلب غیرقابل پیش بینی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] حملات به این حیوانات اغلب غیرقابل پیش بینی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The encountered some unpredictable obstacles in their explorations.
[ترجمه گوگل] در اکتشافات خود با موانع غیر قابل پیش بینی مواجه شدند
[ترجمه ترگمان] با برخی موانع غیرقابل پیش بینی در اکتشافات خود مواجه شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] با برخی موانع غیرقابل پیش بینی در اکتشافات خود مواجه شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: subject to changes in mood, disposition, or opinion.
• مترادف: temperamental
• متضاد: predictable
• مشابه: capricious, mercurial, moody, unreliable
• مترادف: temperamental
• متضاد: predictable
• مشابه: capricious, mercurial, moody, unreliable
- He is too unpredictable to be relied upon.
[ترجمه محمد] درحدملاقات طفل مستقردربهزیستی|
[ترجمه گوگل] او بیش از حد غیرقابل پیش بینی است که نمی توان به او تکیه کرد[ترجمه ترگمان] او بیش از آن غیرقابل پیش بینی است که بتواند به آن تکیه کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
مشتقات: unpredictably (adv.), unpredictability (n.)
مشتقات: unpredictably (adv.), unpredictability (n.)
• : تعریف: something that cannot be foretold (prec. by the).
• مشابه: chance, uncertainty
• مشابه: chance, uncertainty
- I like stability, but she enjoys the unpredictable.
[ترجمه گوگل] من ثبات را دوست دارم، اما او از چیزهای غیرقابل پیش بینی لذت می برد
[ترجمه ترگمان] من ثبات را دوست دارم، اما او از غیرقابل پیش بینی بودن لذت می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] من ثبات را دوست دارم، اما او از غیرقابل پیش بینی بودن لذت می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید