unpopularity

/ənˌpɑːpjəˈlerəti//ˌʌnpɒpjʊˈlærɪti/

معنی: بد نامی، عدم محبوبیت، عدمشهرت
معانی دیگر: عدم شهرت، عدم محبوبیت، بدنامی

جمله های نمونه

1. Despite widespread unpopularity, the party did not meet its Waterloo until the election of 199
[ترجمه گوگل]علیرغم عدم محبوبیت گسترده، حزب تا انتخابات سال 199 با واترلو خود ملاقات نکرد
[ترجمه ترگمان]با وجود عدم محبوبیت زیاد، این حزب در واترلو تا زمان انتخابات ۱۹۹ راس شرکت نکرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Her close relationship with the teacher increased her unpopularity among her schoolmates.
[ترجمه گوگل]رابطه نزدیک او با معلم باعث عدم محبوبیت او در میان همکلاسی هایش شد
[ترجمه ترگمان]رابطه نزدیک او با معلم محبوبیت او را در میان schoolmates افزایش داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Despite their growing unpopularity, the Laudian bishops continued to pursue their objectives with great vigour throughout the 1630s.
[ترجمه گوگل]علیرغم عدم محبوبیت فزاینده آنها، اسقف های لائودی در طول دهه 1630 با قدرت زیادی به دنبال اهداف خود بودند
[ترجمه ترگمان]با وجود عدم محبوبیت آن ها، اسقفان Laudian به دنبال رسیدن به اهداف خود با قدرت زیاد در سراسر دهه ۱۶۳۰ ادامه دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He must be unafraid of unpopularity.
[ترجمه گوگل]او باید از عدم محبوبیت نترسد
[ترجمه ترگمان]او نباید از unpopularity باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. His departure was recognition that his unpopularity had become a liability for the Conservatives in an election year.
[ترجمه گوگل]خروج او به این دلیل بود که عدم محبوبیت او در یک سال انتخابات به یک مسئولیت برای محافظه کاران تبدیل شده بود
[ترجمه ترگمان]جدایی او به رسمیت شناخته شد که عدم محبوبیت او برای محافظه کاران در انتخابات سال گذشته یک مسئولیت مدنی محسوب می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The government's unpopularity was demonstrated in the January 1991 partial legislative and local elections.
[ترجمه گوگل]عدم محبوبیت دولت در انتخابات جزئی قانونگذاری و محلی ژانویه 1991 نشان داده شد
[ترجمه ترگمان]عدم محبوبیت دولت در انتخابات ژانویه ۱۹۹۱ و انتخابات محلی به نمایش درآمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. But the unions' unpopularity in the wake of the Winter of Discontent and Labour's electoral decline also weakened the movement.
[ترجمه گوگل]اما عدم محبوبیت اتحادیه‌ها در پی زمستان نارضایتی و نزول انتخاباتی کارگر، جنبش را تضعیف کرد
[ترجمه ترگمان]اما عدم محبوبیت این اتحادیه ها در پی اعلام زمستانی ناخشنودی و کاهش انتخاباتی حزب باعث تضعیف این جنبش شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. In 1990 the unpopularity of the poll tax made even that levy politically unacceptable.
[ترجمه گوگل]در سال 1990، عدم محبوبیت مالیات نظرسنجی، حتی این مالیات را از نظر سیاسی غیرقابل قبول کرد
[ترجمه ترگمان]در سال ۱۹۹۰، عدم محبوبیت مالیات ها حتی از نظر سیاسی غیرقابل قبول بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Perhaps as a result of his unpopularity, speculation about him has taken a new turn.
[ترجمه گوگل]شاید در نتیجه عدم محبوبیت او، گمانه زنی ها در مورد او مسیر جدیدی پیدا کرده است
[ترجمه ترگمان]شاید در نتیجه عدم محبوبیت او، گمانه زنی درباره او تبدیل به یک تغییر جدید شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The TARP program's unpopularity lingers even after a Congressional Budget Office report last month said the program would wind up costing taxpayers about $25 billion, far less than initial estimates.
[ترجمه گوگل]عدم محبوبیت برنامه TARP حتی پس از گزارش دفتر بودجه کنگره در ماه گذشته که گفته بود این برنامه حدود 25 میلیارد دلار برای مالیات دهندگان هزینه خواهد داشت، باقی مانده است که بسیار کمتر از برآوردهای اولیه است
[ترجمه ترگمان]عدم محبوبیت برنامه TARP حتی پس از گزارش دفتر بودجه کنگره در ماه گذشته، گفت که این برنامه برای مالیات دهندگان حدود ۲۵ میلیارد دلار هزینه خواهد داشت، که بسیار کم تر از تخمین های اولیه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. It is thought that the main reasons of unpopularity are undesirable water - based visbreaking performance and imperfect process conditions.
[ترجمه گوگل]تصور می شود که دلایل اصلی عدم محبوبیت، عملکرد نامطلوب ویزاشکنی مبتنی بر آب و شرایط ناقص فرآیند است
[ترجمه ترگمان]تصور می شود که مهم ترین دلایل عدم محبوبیت، عملکرد نامطلوب مبتنی بر آب و شرایط فرآیند ناقص می باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. It's unpopularity with their enemies became a criterion of its merit.
[ترجمه گوگل]عدم محبوبیت آن نزد دشمنانشان ملاک شایستگی آن شد
[ترجمه ترگمان]عدم محبوبیت دشمنان آن ها به معیار شایستگی آن تبدیل شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The appointment is doubly interesting because of unpopularity within Mr Ma's own party.
[ترجمه گوگل]این انتصاب به دلیل عدم محبوبیت در حزب خود آقای ما دو چندان جالب است
[ترجمه ترگمان]این انتصاب به خاطر عدم محبوبیت در حزب خود ما، به شدت جالب توجه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Snubs hurt him merest suspicion of unpopularity in any quarter rouses him to bitterness.
[ترجمه گوگل]غرغر به او صدمه می زند صرفاً سوء ظن به عدم محبوبیت در هر نقطه او را به تلخی برمی انگیزد
[ترجمه ترگمان]snubs او را به خاطر suspicion و rouses که در هر کوی و برزن مورد unpopularity بود، به تلخی آزار می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بد نامی (اسم)
ignominy, infamy, notoriety, blot, calumny, depravation, discredit, disrepute, odium, unpopularity

عدم محبوبیت (اسم)
unpopularity

عدم شهرت (اسم)
unpopularity

انگلیسی به انگلیسی

• state of being out of favor or disliked

پیشنهاد کاربران

بپرس