1. foreign and hence unpopular ideas
عقاید بیگانه و بنابراین نامحبوب
2. the president soon became unpopular
به زودی رئیس جمهور محبوبیت خود را از دست داد.
3. It was a painful and unpopular decision.
[ترجمه گوگل]این یک تصمیم دردناک و غیرمحبوب بود
[ترجمه ترگمان]این تصمیم دردناک و منفور بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Greg's tendency to be critical made him unpopular with his co-workers.
[ترجمه گوگل]تمایل گرگ به انتقاد پذیری باعث شد که او در بین همکارانش محبوبیت نداشته باشد
[ترجمه ترگمان]تمایل گرگ نسبت به او باعث شد که او با همکاران خود محبوبیتی نداشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. His advanced views made him unpopular with many of the clergy.
[ترجمه گوگل]دیدگاه های پیشرفته او باعث شد که بسیاری از روحانیون محبوبیت نداشته باشند
[ترجمه ترگمان]دیدگاه های پیشرفته او باعث شد که وی با بسیاری از روحانیان محبوبیتی نداشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Johnson was unpopular with the management because he was a well-known rabble-rouser.
[ترجمه گوگل]جانسون از نظر مدیریت محبوبیتی نداشت، زیرا او یک مزاحم معروف بود
[ترجمه ترگمان]جانسن با این مدیریت منفور بود، زیرا او یک rabble معروف بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. His rigid adherence to the rules made him unpopular.
[ترجمه گوگل]پایبندی سفت و سخت او به قوانین باعث شد که او محبوبیت نداشته باشد
[ترجمه ترگمان]پایبندی جدی او به قوانین، او را منفور کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Night flights from the airport are deeply unpopular.
[ترجمه گوگل]پروازهای شبانه از فرودگاه به شدت ناپسند است
[ترجمه ترگمان]پروازهای شبانه از فرودگاه عمیقا مورد استقبال قرار گرفته اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. It's an unpopular measure, but the situation necessitates it.
[ترجمه گوگل]این اقدامی نامطلوب است، اما وضعیت آن را ضروری می کند
[ترجمه ترگمان]این یک تدبیر غیر محبوب است، اما موقعیت ایجاب می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Several unpopular decisions diminished the governor's popularity.
[ترجمه گوگل]چندین تصمیم غیرمحبوب از محبوبیت فرماندار کاسته شد
[ترجمه ترگمان]چندین تصمیم غیر محبوب محبوبیت فرماندار را کاهش دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. His attitude made him very unpopular with colleagues.
[ترجمه گوگل]نگرش او باعث شد که او در بین همکاران بسیار منفور باشد
[ترجمه ترگمان]رفتار او نسبت به همکارانش بسیار منفور شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. He is old and unpopular. Furthermore, he has at best only two years of political life ahead of him.
[ترجمه گوگل]او پیر و نامحبوب است علاوه بر این، او در بهترین حالت تنها دو سال زندگی سیاسی در پیش دارد
[ترجمه ترگمان]او پیر و منفور است علاوه بر این، او تنها دو سال از زندگی سیاسی پیش رو را دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. In high school, I was very unpopular, and I did encounter a little prejudice.
[ترجمه گوگل]در دبیرستان خیلی نامحبوب بودم و با تعصب کمی مواجه شدم
[ترجمه ترگمان]در دبیرستان، من بسیار منفور بودم و با یک تعصب کمی مواجه شدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. The reforms are unpopular with the mass of teachers and parents.
[ترجمه گوگل]اصلاحات مورد پسند توده معلمان و والدین نیست
[ترجمه ترگمان]این اصلاحات با حضور معلمان و والدین غیر محبوب هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. These policies are unpopular with politicians and people in general.
[ترجمه گوگل]این سیاست ها مورد پسند سیاستمداران و عموم مردم نیست
[ترجمه ترگمان]این سیاست ها با سیاستمداران و مردم به طور کلی غیر محبوب هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید