unplug

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: unplugs, unplugging, unplugged
(1) تعریف: to remove a plug or obstruction from.

(2) تعریف: to remove (the plug of an electrical appliance) from an outlet.

جمله های نمونه

1. Please unplug the TV before you go to bed.
[ترجمه گوگل]لطفا قبل از رفتن به رختخواب تلویزیون را از برق بکشید
[ترجمه ترگمان]لطفا تلویزیون رو خاموش کن قبل از اینکه بری بخوابی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. If I'm very busy, I unplug the phone.
[ترجمه پویا] خیلی سرم شلوغه گوشی رو قطع میکنم
|
[ترجمه ] اگه خیلی سرم شلوغ بود تلفن رو قطع میکنم
|
[ترجمه Zb] اگه سرم خیلی شلوغ باشه ) وقتایی که مشغله زیادی داشته باشم ( تلفن رو از پریز میکشم
|
[ترجمه گوگل]اگر خیلی سرم شلوغ است، گوشی را از برق می کشم
[ترجمه ترگمان]تلفن رو قطع می کنم: اگه خیلی سرم شلوغه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. I had to unplug the phone.
[ترجمه گوگل]مجبور شدم گوشی رو از برق بکشم
[ترجمه ترگمان]باید تلفن رو از برق بکشم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Unplug the TV before you go to bed.
[ترجمه گوگل]قبل از رفتن به رختخواب تلویزیون را از برق بکشید
[ترجمه ترگمان]تلویزیون رو خاموش کن قبل از اینکه بری بخوابی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Did you remember to unplug the kettle?
[ترجمه گوگل]یادت رفت کتری را از برق بکشی؟
[ترجمه ترگمان]یادت هست که کتری رو از برق بکشی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Unplug the drum machine and do us all a favour.
[ترجمه سایرس] یه لطفی بهمون کن و دستگاه درام رو از برق بکش
|
[ترجمه گوگل]دستگاه درام را از برق بکشید و به همه ما لطف کنید
[ترجمه ترگمان]دستگاه طبل را خاموش کن و به ما لطف کن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. But remember to unplug all the tank's electrical equipment before putting your hands into the water.
[ترجمه گوگل]اما به یاد داشته باشید که قبل از قرار دادن دستان خود در آب، تمام تجهیزات الکتریکی مخزن را از برق بکشید
[ترجمه ترگمان]اما به یاد داشته باشید قبل از گذاشتن دست هایتان در آب تمام تجهیزات الکتریکی مخزن را از برق بیرون بکشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. To remove melted plastic from an appliance, unplug appliance and dab off spot with nail polish remover.
[ترجمه گوگل]برای پاک کردن پلاستیک ذوب شده از یک دستگاه، دستگاه را از برق بکشید و با پاک کننده لاک ناخن، نقطه را تمیز کنید
[ترجمه ترگمان]برای از بین بردن پلاستیک ذوب شده از دستگاه، لوازم را از برق بکشید و با پاک کننده لاک ناخن مواجه شوید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Unplug the combination flasher from the junction block.
[ترجمه گوگل]فلاشر ترکیبی را از بلوک اتصال جدا کنید
[ترجمه ترگمان]combination ترکیبی را از بلوک اتصال جدا می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Doesn't paronychia unplug crural armour can cure?
[ترجمه گوگل]آیا پارونیشیا زره زرهی را از برق جدا نمی کند؟
[ترجمه ترگمان]دستگاه armour که نمی تونه دارو رو درمان کنه، نداره؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Correctional tooth ( unplug tooth ) right is memory influential? Nantong area which hospital is better?
[ترجمه گوگل]دندان اصلاحی (کشیدن دندان) درست است حافظه تاثیرگذار است؟ منطقه نانتونگ کدام بیمارستان بهتر است؟
[ترجمه ترگمان]یکی از دندان های اصلاحی که از پریز برق جدا می شود، تاثیر گذار است؟ ناحیه Nantong که بیمارستان بهتر است؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Unplug fingernail operation undertakes how long probably?
[ترجمه گوگل]عمل قطع کردن ناخن انگشت احتمالا چقدر طول می کشد؟
[ترجمه ترگمان]Unplug ناخن نشون داده که احتمالا چقدر طول میکشه؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Set aside one evening this week to unplug the TV.
[ترجمه گوگل]یک عصر این هفته را برای جدا کردن تلویزیون از برق اختصاص دهید
[ترجمه ترگمان]یک شب این هفته را کنار بگذارید تا تلویزیون را از برق بکشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• remove an electrical plug from a socket; disconnect from an electrical current; remove an obstruction (drain, etc.)
if you unplug a piece of electrical equipment, you take its plug out of the socket.

پیشنهاد کاربران

to relax
e. g: a digital detox can help people to unplug and unwind
۱. {وسایل برقی} از برق کشیدن. ۲. {تلفن} کشیدن
مثال:
Please unplug the TV before you go to bed.
لطفا قبل از اینکه بروی بخوابی تلویزیون را از برق بکش.
. We don't have to forget to unplug the iron
- جدا کردن
( مثل جدا کردن دوشاخه برق از پریز یا جدا کردن گوشی موبایلی که با استفاده از کابل به کامپیوتر متصل کرده اید )
رها کردن
کنار گذاشتن
از فضای مجازی بیرون آمدن
از برق کشیدن
برداشتن سد یا مانعی که بر سر راه است
بیرون کشیدن دوشاخه از پریز
relax and do nothing

بپرس