unpardonable

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: combined form of pardonable.
مشابه: reprehensible

جمله های نمونه

1. The performance seemed to me unpardonable, a contradiction of all that the Olympics is supposed to be.
[ترجمه گوگل]اجرا به نظر من غیرقابل بخشش بود، تناقضی با تمام آنچه قرار است المپیک باشد
[ترجمه ترگمان]این عملکرد به نظر من غیرقابل بخشش جلوه می کرد، تناقضی که از همه بازی های المپیک انتظار می رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. I must ask a question you may find unpardonable.
[ترجمه گوگل]من باید سوالی بپرسم که ممکن است برای شما قابل بخشش نباشد
[ترجمه ترگمان]باید از سوالی که غیرقابل بخشش است بپرسم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. That would be seen by many as an unpardonable failure that disqualifies him from having a second run.
[ترجمه گوگل]این امر توسط بسیاری به عنوان یک شکست غیرقابل بخشش تلقی می شود که او را از برگزاری دومین دوره محروم می کند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از آن ها را به صورت یک شکست غیرقابل بخششی می دید که او را از اقدام دوم محروم می ساخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The priggism of intellectual pretension is the one unpardonable sin.
[ترجمه گوگل]تظاهر فکری تنها گناه نابخشودنی است
[ترجمه ترگمان]تعصب عقلانی و عقلانی یک گناه غیرقابل بخششی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. An ethical sympathy in an artist is an unpardonable mannerism of style.
[ترجمه گوگل]همدردی اخلاقی در یک هنرمند، شیوه ای نابخشودنی در سبک است
[ترجمه ترگمان]همدردی اخلاقی در یک هنرمند سبک رفتار نابخشودنی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Deadness of soul is the only unpardonable crime, and if there is one thing happiness can do it is mask deadness of soul.
[ترجمه گوگل]مرگ روح تنها جنایت غیرقابل بخشش است و اگر شادی تنها کاری را انجام دهد این است که مردگی روح را بپوشاند
[ترجمه ترگمان]deadness روح، تنها جنایت نابخشودنی است، و اگر تنها یک چیز وجود دارد که می توان آن را انجام داد، نقاب روح است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. You were to do really advocate unpardonable thing!
[ترجمه گوگل]شما واقعاً باید از چیزی غیرقابل بخشش دفاع می کردید!
[ترجمه ترگمان]واقعا کار غیرقابل بخششی انجام دادی!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The judge found him guilty of unpardonable evil.
[ترجمه گوگل]قاضی او را به گناهی نابخشودنی مجرم تشخیص داد
[ترجمه ترگمان]قاضی او را به گناه غیرقابل بخششی شناخته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Never have sinned is the unpardonable sin.
[ترجمه گوگل]هرگز گناه نکرده اید گناه نابخشودنی است
[ترجمه ترگمان]هیچ گناهی گناهی نابخشودنی نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Success is the one unpardonable against our fellows.
[ترجمه گوگل]موفقیت چیزی است که در برابر همنوعان ما قابل بخشش نیست
[ترجمه ترگمان]موفقیت یک کار غیرقابل بخششی در مقابل همنوعان ماست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Richard Nixon's unpardonable crime was robbing America of his great potential.
[ترجمه گوگل]جنایت غیرقابل بخشش ریچارد نیکسون پتانسیل عظیم آمریکا را ربود
[ترجمه ترگمان]جنایت نابخشودنی ریچارد نیکسون، آمریکا را از پتانسیل بزرگش محروم می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Their only one sin is unpardonable.
[ترجمه گوگل]تنها یک گناه آنها غیر قابل بخشش است
[ترجمه ترگمان]تنها گناه آن ها غیرقابل بخشش است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The unpardonable sin of nature is to stand still, to stagnate.
[ترجمه گوگل]گناه نابخشودنی طبیعت، ایستادن، راکد ماندن است
[ترجمه ترگمان]گناه نابخشودنی، بی حرکت ایستادن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. To some it is even the ultimate treason against faith, the unpardonable sin.
[ترجمه گوگل]برای برخی این حتی خیانت نهایی به ایمان، گناه نابخشودنی است
[ترجمه ترگمان]حتی یک خیانت نهایی در مقابل ایمان، گناه غیرقابل بخششی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• cannot be forgiven, cannot be pardoned
unpardonable behaviour is very wrong or rude, and completely unacceptable; a formal word.

پیشنهاد کاربران

بپرس