unofficial

/ˌənəˈfɪʃl̩//ˌʌnəˈfɪʃl̩/

معنی: غیر رسمی، دارای عدم رسمیت، غیر مستند
معانی دیگر: تایید نشده، غیر مجاز

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: combined form of official.
متضاد: authorized, official, state
مشابه: informal

جمله های نمونه

1. an unofficial announcement
یک اعلامیه غیر رسمی

2. But this does not rule out unofficial discussions.
[ترجمه گوگل]اما این موضوع بحث های غیررسمی را رد نمی کند
[ترجمه ترگمان]اما این موضوع بحث های غیر رسمی را رد نمی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. In July he issued a decree ordering all unofficial armed groups in the country to disband.
[ترجمه گوگل]او در ماه ژوئیه فرمانی صادر کرد که به همه گروه های مسلح غیررسمی در کشور دستور انحلال داد
[ترجمه ترگمان]او در ماه ژوئیه فرمان داد که همه گروه های مسلح غیر رسمی در کشور منحل شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Hodges wrote an unofficial biography of the artist.
[ترجمه گوگل]هاجز بیوگرافی غیر رسمی این هنرمند را نوشت
[ترجمه ترگمان]هاجس یه بیوگرافی غیر رسمی از هنرمند نوشته
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Staff voted to continue an unofficial strike in support of seven colleagues who were dismissed last week.
[ترجمه گوگل]کارکنان به ادامه اعتصاب غیررسمی در حمایت از هفت همکار که هفته گذشته اخراج شدند رای دادند
[ترجمه ترگمان]کارکنان به ادامه اعتصاب غیررسمی در حمایت از هفت همکارش که هفته گذشته اخراج شده بودند رای دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Unofficial estimates put the figure at over 2 million.
[ترجمه گوگل]برآوردهای غیررسمی این رقم را بیش از 2 میلیون نفر تخمین زده است
[ترجمه ترگمان]برآورده ای رسمی این رقم را بیش از ۲ میلیون نفر تخمین زده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Salesmen of unofficial souvenirs have also been doing a roaring trade.
[ترجمه گوگل]فروشندگان سوغاتی های غیررسمی نیز به تجارت خروشان پرداخته اند
[ترجمه ترگمان]Salesmen از souvenirs غیر رسمی نیز در حال انجام یک تجارت ملی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The former president paid an unofficial visit to China.
[ترجمه گوگل]رئیس جمهور سابق یک سفر غیر رسمی به چین داشت
[ترجمه ترگمان]رئیس جمهور سابق، یک دیدار غیررسمی از چین را پرداخت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He's a kind of unofficial adviser, but I'm not sure exactly what he does.
[ترجمه گوگل]او به نوعی مشاور غیر رسمی است، اما من دقیقاً مطمئن نیستم که او چه می کند
[ترجمه ترگمان]او یک مشاور غیر رسمی است، اما مطمئن نیستم دقیقا چه کار می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The President made an unofficial visit to the Senator's house.
[ترجمه گوگل]رئیس جمهور به طور غیر رسمی از خانه سناتور بازدید کرد
[ترجمه ترگمان]رئیس جمهور یه ملاقات رسمی برای خونه سناتور ترتیب داده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Unofficial action accounted for 40% of the days lost through strikes last year.
[ترجمه گوگل]اقدام غیررسمی 40 درصد از روزهای از دست رفته در اعتصابات در سال گذشته را به خود اختصاص داده است
[ترجمه ترگمان]این اقدام رسمی ۴۰ درصد از روزه ای از دست رفته در حملات سال گذشته را تشکیل می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. So I resolved to remain alive in an unofficial capacity, which of course annoys them all immensely.
[ترجمه گوگل]بنابراین تصمیم گرفتم در یک موقعیت غیر رسمی زنده بمانم، که البته همه آنها را به شدت آزار می دهد
[ترجمه ترگمان]بنابراین تصمیم گرفتم در یک مقام غیررسمی زنده بمانم که البته همه آن ها را بی اندازه ناراحت می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Unofficial reports said that the incident might have been sparked off by a dispute over permission to build a mosque.
[ترجمه گوگل]گزارش‌های غیررسمی می‌گویند که این حادثه ممکن است به دلیل اختلاف بر سر مجوز ساخت مسجد آغاز شده باشد
[ترجمه ترگمان]گزارش های غیررسمی حاکی از آن است که این حادثه ممکن است با اختلاف بر سر اجازه برای ساخت یک مسجد جرقه زده شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The Federation representative could suffer unofficial penalties for any such assistance.
[ترجمه گوگل]نماینده فدراسیون برای هر گونه کمکی ممکن است جریمه های غیررسمی را متحمل شود
[ترجمه ترگمان]نماینده این فدراسیون می تواند برای چنین کمک هایی از مجازات های غیر رسمی رنج ببرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. To this end an unofficial courtesy visit was arranged and in August 1857 the Imperial couple came to Osborne.
[ترجمه گوگل]برای این منظور ملاقاتی غیررسمی برگزار شد و در اوت 1857 زوج امپراتوری به آزبورن آمدند
[ترجمه ترگمان]تا پایان این پایان ادب و نزاکت غیر رسمی ترتیب داده شد و در اوت ۱۸۵۷ این زوج سلطنتی به Osborne رسیدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

غیر رسمی (صفت)
extrajudicial, informal, unofficial

دارای عدم رسمیت (صفت)
unofficial

غیر مستند (صفت)
unofficial

انگلیسی به انگلیسی

• not official, casual, informal
an unofficial action is not authorized, approved, or organized by a person in authority.

پیشنهاد کاربران

بپرس