1. The coffee-table is glass, to be as unobtrusive as possible.
[ترجمه گوگل]میز قهوه خوری شیشه ای است تا تا حد امکان محجوب باشد
[ترجمه ترگمان]میز قهوه شیشه است، تا جای ممکن ساده باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. He was so quiet and unobtrusive that you would hardly know he was there!
[ترجمه گوگل]او آنقدر ساکت و محجوب بود که به سختی متوجه حضور او در آنجا خواهید شد!
[ترجمه ترگمان]او چنان ساکت و فاقد جسارت بود که به زحمت می توانست بفهمد که او آنجاست!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. The staff are trained to be unobtrusive.
[ترجمه گوگل]کارکنان آموزش دیده اند که محجوب باشند
[ترجمه ترگمان]کارکنان آموزش داده می شوند تا مزاحم باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. A small, unobtrusive smile curved the cook's thin lips.
[ترجمه گوگل]یک لبخند کوچک و محجوب لب های نازک آشپز را خم کرد
[ترجمه ترگمان]لبخند کوچک و غیر ضروری لب های نازکش را کج کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. She's a quiet unobtrusive student.
[ترجمه گوگل]او یک دانش آموز آرام و محجوب است
[ترجمه ترگمان]او دانش آموز بی سر و صدا است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Make-up this season is unobtrusive and natural-looking.
[ترجمه گوگل]آرایش در این فصل محجوب و طبیعی است
[ترجمه ترگمان]ساخت این فصل ساده و غیر طبیعی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. The service at the hotel is efficient and unobtrusive.
[ترجمه گوگل]خدمات در هتل کارآمد و بدون مزاحمت است
[ترجمه ترگمان]خدمات در این هتل بسیار کارآمد و ساده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. He was wearing the unobtrusive shabby clothes with soft shoes that would allow him to plod round the streets without being noticed.
[ترجمه گوگل]او لباسهای کهنه و نامحسوس با کفشهای نرم پوشیده بود که به او اجازه میداد بدون توجه به خیابانها بچرخد
[ترجمه ترگمان]لباس های کهنه و shabby را با کفش های نرم پوشیده بود که به او اجازه می داد تا بی آن که کسی متوجه اش شود، دور خیابان ها پرسه بزند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Even industry and its technology were unobtrusive outside the New World.
[ترجمه گوگل]حتی صنعت و فناوری آن در خارج از دنیای جدید محجوب بود
[ترجمه ترگمان]حتی صنعت و فن آوری آن خارج از دنیای جدید unobtrusive بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. And the noise settles to an unobtrusive drone at highway cruising speeds.
[ترجمه گوگل]و سر و صدا به یک پهپاد محجوب در سرعت های کروز بزرگراه می رسد
[ترجمه ترگمان]و سر و صدا مثل هواپیمای بدون سرنشین در بزرگراه به سرعت حرکت می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. This is an unobtrusive way of keeping expensive unofficial calls to the minimum.
[ترجمه گوگل]این یک روش محجوب برای به حداقل رساندن تماس های غیررسمی گران قیمت است
[ترجمه ترگمان]این یک روش ساده برای نگه داشتن تماس های غیر رسمی گران قیمت به حداقل است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Particularly insidious is the unobtrusive process of grooming for partnership, as revealed in the survey.
[ترجمه گوگل]همانطور که در این نظرسنجی نشان داده شد، فرآیند بیحوصلگی آمادهسازی برای شراکت بسیار موذیانه است
[ترجمه ترگمان]آن طور که در این تحقیق نشان داده شد، به خصوص، موذیانه فرآیند پرورش برای شراکت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. And even this unobtrusive surveillance might be only a part of her fantasy.
[ترجمه گوگل]و حتی این نظارت محجوب ممکن است تنها بخشی از فانتزی او باشد
[ترجمه ترگمان]و حتی این مراقبت بی مورد هم ممکن بود جزئی از خیال و خیال او باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Roiaanshorn has some industry, but it is unobtrusive.
[ترجمه گوگل]Roiaanshorn صنعت کمی دارد، اما محجوب است
[ترجمه ترگمان]Roiaanshorn دارای برخی صنعت است، اما it است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید