unobserved

/ˌʌnəbˈzɜːrvd//ˌʌnəbˈzɜːvd/

نادیده

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: combined form of observed.

جمله های نمونه

1. Looking round to make sure he was unobserved, he slipped through the door.
[ترجمه گوگل]به اطراف نگاه کرد تا مطمئن شود که او دیده نشده است، از در لغزید
[ترجمه ترگمان]به اطراف نگاه کرد تا مطمئن شود کسی او را نمی بیند از در وارد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He entered the village almost unobserved amid the general festivity.
[ترجمه گوگل]او در میان جشن عمومی تقریباً بدون مشاهده وارد روستا شد
[ترجمه ترگمان]تقریبا بی آنکه کسی متوجه باشد وارد دهکده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Frank slipped out of the meeting unobserved.
[ترجمه گوگل]فرانک بدون مشاهده از جلسه خارج شد
[ترجمه ترگمان]فرانک بی آنکه کسی را ببیند از اتاق بیرون رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. John had been sitting, unobserved, in the darkness.
[ترجمه گوگل]جان، بدون مشاهده، در تاریکی نشسته بود
[ترجمه ترگمان]جان در تاریکی نشسته بود و کسی ندیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. This very strong assumption precludes any role for unobserved variables to account for a substantial proportion of population heterogeneity.
[ترجمه گوگل]این فرض بسیار قوی مانع از هر گونه نقشی برای متغیرهای مشاهده نشده برای به حساب آوردن نسبت قابل توجهی از ناهمگونی جمعیت است
[ترجمه ترگمان]این فرض بسیار قوی، هر گونه نقشی را برای متغیرهای پنهان در نظر می گیرد تا سهم قابل توجهی از ناهمگونی جمعیت را در نظر بگیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Mr. Fong was able to enter the building unobserved.
[ترجمه گوگل]آقای فونگ توانست بدون مشاهده وارد ساختمان شود
[ترجمه ترگمان]آقای فانگ تونسته وارد این ساختمون بشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The stoat was gradually moving round unobserved by the rabbit.
[ترجمه گوگل]غار به تدریج بدون مشاهده خرگوش در حال حرکت بود
[ترجمه ترگمان]قاقم به تدریج کنار خرگوش حرکت می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. She slipped past the guard unobserved.
[ترجمه گوگل]او بدون توجه از مقابل نگهبان لغزید
[ترجمه ترگمان]از کنار نگهبانان عبور کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. And yet no one would suggest that an unobserved proton is an abstract entity.
[ترجمه گوگل]و با این حال هیچ کس پیشنهاد نمی کند که یک پروتون مشاهده نشده یک موجود انتزاعی است
[ترجمه ترگمان]و با این حال هیچ کس نمی گوید که یک پروتون غیرقابل رویت یک ماهیت انتزاعی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. You found some unobserved and quiet spot and drowned her.
[ترجمه گوگل]شما یک نقطه غیر قابل مشاهده و ساکت پیدا کردید و او را غرق کردید
[ترجمه ترگمان]شما کسی را پیدا کردید که پنهانی و پنهانی او را غرق کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. It reflects statistical error and takes into account unobserved supply, underreported demand and unreported stock changes.
[ترجمه گوگل]این خطای آماری را منعکس می کند و عرضه مشاهده نشده، تقاضای گزارش نشده و تغییرات گزارش نشده سهام را در نظر می گیرد
[ترجمه ترگمان]این سیستم بازتاب خطای اماری را منعکس می کند و عرضه غیرقابل رویت، تقاضا underreported و تغییرات ذخیره گزارش نشده را در نظر می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He slipped unobserved out of the house.
[ترجمه گوگل]او بدون توجه به بیرون از خانه سر خورد
[ترجمه ترگمان]پنهانی از خانه بیرون رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He silpped from the house unobserved.
[ترجمه گوگل]او بدون مشاهده از خانه سیلی زد
[ترجمه ترگمان]پنهانی از خانه بیرون رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. She contrived to slip away unobserved in the dusk of the afternoon.
[ترجمه گوگل]او تدبیر کرد که در غروب بعدازظهر بدون مشاهده رد شود
[ترجمه ترگمان]او ترتیبی داد که در تاریکی بعد از ظهر، بی آن که کسی او را ببیند، از آنجا بیرون برود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• not observed, not being watched
if you do something unobserved, you do it without being seen by anyone.

پیشنهاد کاربران

دور از چشم
غیر قابل مشاهده
دیده نشدن

مشاهده نشده. بررسی نشده. اندازه گیری نشده. بکر.

بپرس