unobservant

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: combined form of observant.
متضاد: observant

جمله های نمونه

1. An unobservant zookeeper is followed home by all the animals he thinks he has left behind in the zoo.
[ترجمه گوگل]یک نگهبان باغ وحش ناآگاه همه حیواناتی را که فکر می کند در باغ وحش رها کرده است دنبال خانه می روند
[ترجمه ترگمان]او در باغ وحش به دنبال همه حیوانات است که فکر می کند او در باغ وحش باقی مانده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The careless, the slow, the unobservant, the lazy fail to see it, or clutch at it when it has gone.
[ترجمه گوگل]افراد بی دقت، آهسته، بی توجه، تنبل آن را نمی بینند، یا وقتی از بین رفته است به آن چنگ می زنند
[ترجمه ترگمان]بی دقت، بی دقت، بی توجه، بی توجه به نادیده گرفتن آن، یا به آن چنگ می زند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Is she really that unobservant?
[ترجمه گوگل]آیا او واقعاً آنقدر بی توجه است؟
[ترجمه ترگمان]آیا واقعا این قدر بی توجه است؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. When challenged by reality in the form of, say, the unobservant friend, the recipient of the vaccine finds he is inoculated against inappropriate anxiety.
[ترجمه گوگل]دریافت کننده واکسن هنگامی که با واقعیت به شکل مثلاً دوست ناآگاه به چالش کشیده می شود، متوجه می شود که در برابر اضطراب نامناسب تلقیح شده است
[ترجمه ترگمان]هنگام مبارزه با واقعیت به شکل، مثلا، دوست بی توجه، گیرنده واکسن دریافت که او در برابر اضطراب نامناسب تلقیح شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Novel appearance design, superior quality raw materials and functional design, environmental comfort and durability of its products is widely accepted by the public of the Green unobservant.
[ترجمه گوگل]طراحی ظاهری بدیع، مواد اولیه با کیفیت برتر و طراحی کاربردی، آسایش محیطی و دوام محصولات آن به طور گسترده ای مورد قبول عموم مردم نادیده سبز است
[ترجمه ترگمان]طراحی ظاهر جدید، کیفیت برتر، مواد خام باکیفیت و طراحی عملکردی، آسایش محیطی و دوام محصولات آن به طور گسترده مورد پذیرش عموم of سبز قرار گرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

پیشنهاد کاربران

بپرس