unobjectionable


اعترا­ ناپذیر، بی عیب

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: combined form of objectionable.
متضاد: objectionable
مشابه: cool

جمله های نمونه

1. This is, in one sense, unobjectionable and Kemp rightly weighs the evidence for influence circumspectly.
[ترجمه گوگل]این، از یک جهت، غیرقابل اعتراض است و کمپ به درستی شواهد نفوذ را با احتیاط می سنجد
[ترجمه ترگمان]این به یک معنی است که unobjectionable و کمپ به درستی شواهد مبنی بر نفوذ محتاطانه را کاهش می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. It is unobjectionable to inquire into the legitimacy of a community, so long as this question is posed as a political one.
[ترجمه گوگل]تا زمانی که این سوال به عنوان یک مسئله سیاسی مطرح شود، بررسی مشروعیت یک جامعه غیرقابل اعتراض است
[ترجمه ترگمان]لازم است که به مشروعیت یک جامعه پرس و جو کنیم، تا زمانی که این سوال به عنوان یک مساله سیاسی مطرح شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The ends are unobjectionable; it's the means that one can't accept.
[ترجمه گوگل]انتهای آن غیر قابل اعتراض است این وسیله ای است که فرد نمی تواند آن را بپذیرد
[ترجمه ترگمان]آخر، پایان خوبی است؛ معنی اش این است که نمی شود قبولش کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. We unobjectionable please proceed negotiation as think best.
[ترجمه گوگل]ما غیرقابل اعتراض هستیم، لطفاً مذاکره را به بهترین شکل ممکن ادامه دهید
[ترجمه ترگمان]ما می توانیم مذاکره را به بهترین شکل انجام دهیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Bird watching is just about the most unobjectionable hobby in the world.
[ترجمه گوگل]پرنده نگری غیرقابل اعتراض ترین سرگرمی در جهان است
[ترجمه ترگمان]تماشای پرنده تنها در مورد the سرگرمی در دنیا است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The term — a gauzy, unobjectionable way to talk about the combustible topic of race — has had a remarkable run.
[ترجمه گوگل]این اصطلاح - راهی مبهم و غیرقابل اعتراض برای صحبت در مورد موضوع قابل احتراق نژاد - عملکرد قابل توجهی داشته است
[ترجمه ترگمان]اصطلاح - یک روش gauzy برای صحبت در مورد موضوع قابل احتراق رقابت - رقابت قابل توجهی داشته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Such processing is unobjectionable provided that it occurs in a closed system.
[ترجمه گوگل]چنین پردازشی مشروط بر اینکه در یک سیستم بسته رخ دهد غیرقابل اعتراض است
[ترجمه ترگمان]چنین پردازشی unobjectionable است که در یک سیستم بسته رخ می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. It is quite unobjectionable exteriorly.
[ترجمه گوگل]از نظر بیرونی کاملا غیر قابل اعتراض است
[ترجمه ترگمان]این کاملا قابل قبول نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. So ingrained is the reflex of contention that even seemingly unobjectionable ideas provoke it.
[ترجمه گوگل]بازتاب مشاجره چنان ریشه دوانده که حتی ایده های به ظاهر غیر قابل اعتراض نیز آن را برمی انگیزد
[ترجمه ترگمان]از این رو، این بازتاب درگیری است که حتی ایده های به ظاهر unobjectionable آن را تحریک می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. And the pledges were largely of the motherhood and apple pie kind-wholesome, sensible and entirely unobjectionable.
[ترجمه گوگل]و تعهدات عمدتاً مربوط به مادری و پای سیب بود، بسیار سالم، معقول و کاملاً غیرقابل اعتراض
[ترجمه ترگمان]این تعهدات تا حد زیادی مربوط به مادر شدن و پای سیب سالم، معقول و کاملا نامناسب بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Above average wines that perhaps lack that little something extra that makes them worthy of a 90-point score. Satisfactory. Drinkable and unobjectionable .
[ترجمه گوگل]شراب های بالاتر از حد متوسط ​​که شاید فاقد آن چیز کمی اضافی هستند که آنها را شایسته امتیاز 90 می کند رضایتبخش قابل آشامیدن و غیر قابل اعتراض
[ترجمه ترگمان]بیش از حد متوسط شراب که احتمالا فاقد آن چیزی است که آن ها را شایسته امتیاز ۹۰ امتیازی می کند Satisfactory drinkable و unobjectionable
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Compared to some of the other models on this list, Sharethrough is relatively unobjectionable, because it doesn't pay users directly or manipulate play counts, the way some bands did on MySpace.
[ترجمه گوگل]در مقایسه با برخی دیگر از مدل‌های موجود در این لیست، Sharethrough نسبتاً غیرقابل اعتراض است، زیرا به طور مستقیم به کاربران پول پرداخت نمی‌کند یا تعداد پخش‌ها را دستکاری نمی‌کند، همان کاری که برخی گروه‌ها در MySpace انجام دادند
[ترجمه ترگمان]در مقایسه با برخی از مدل های دیگر در این فهرست، Sharethrough نسبتا unobjectionable است، چرا که به کاربران مستقیما یا دستکاری تعداد بازی، روشی که برخی از باندها در MySpace انجام دادند، می پردازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Research and education have become like motherhood and apple pie: harmless, wholesome and completely unobjectionable.
[ترجمه گوگل]تحقیق و آموزش مانند مادر شدن و پای سیب شده است: بی ضرر، سالم و کاملاً غیر قابل اعتراض
[ترجمه ترگمان]تحقیقات و آموزش مثل مادر شدن و پای سیب شده است: بی ضرر، سالم و کامل
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. What seems crucial in the debate about it, however, is not whether indoctrination passes this criterion but whether its use is desirable and morally unobjectionable.
[ترجمه گوگل]با این حال، آنچه در بحث در مورد آن حیاتی به نظر می رسد، این نیست که آیا تلقین از این معیار عبور می کند یا خیر، بلکه این است که آیا استفاده از آن مطلوب و از نظر اخلاقی غیر قابل اعتراض است یا خیر
[ترجمه ترگمان]با این حال آنچه در بحث در مورد آن حیاتی به نظر می رسد، این نیست که آیا تلقین آمیز این معیار را رد می کند، بلکه آیا استفاده آن مطلوب و اخلاقی است یا نه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

پیشنهاد کاربران

1. غیرقابل اعتراض
2. بی اشکال
3. غیرتوهین آمیز
4. قابل قبول
5. خنثی
Not offensive
غیر قابل چشم پوشی

بپرس