میانوَر / میانجی = واسط ( انکه و انچه که با وسط چیزی یا کسی در کار است ؛ همانند سرویس گران که میان دو چیز کاری را از جایی/چیزی به جایی/چیز دیگر تحویل میدهد
برمیان = فاصله و حد دو چیز
درمیان= حد میانه دو چیز = انچه میان دو چیز باشد = اشتراک
... [مشاهده متن کامل]
بیکَش = بیدون کمک و واسط ( در زبان مازندرانی کَش را پهلو و کناره میگویند و پهلوی کسی را گرفتن نشان از کمک و واسطه گری دارد => بیکَش بدون پهلو و گوشه و کناره => بیکش میشود بدون واسطه ( به هندوکش مراجعه شود = کنار های هند ( کوههای کناری هند ؛ واژه کشیدن فارسی نیز از اینجا آمده
کشیدن یا drawing یعنی برابری و سپس نقاشی ک طرح نمونه و برابر با چیزی زدن از آنجا امد یعنی کشیدن ( کاری که در عمل کش و قوس ایجاد میشود کشیدگی و برابری بین دو نقطه است که خاصیت کشسانی را ایجاد میکند ؛ از همینرو به تساوی در لاتین draw یا کشیدن یا همان نقاشی گفته شد و در زبان هندو اروپایی کشیدن و کَش به چمار کشسانی / برابری بین دو چیز / پهلو ( منظور کشیده شده از چیزی می باشد ؛ چراکه پهلو هر چیزی کشیده تر از جاهای دیگر می باشد ( کشتی پهلو گرفت = کشتی کناره گرفت )
بیگوش = بی گوش = بدون گوشه و واسط
کُنج = بخش کناری و گوشه از هر چیزی که اثر موثر و غیر موثر در هر زمینه ای داشته باشد را کنج گویند ( همچون ستون که موثر است و کنج که غیر ستون و غیر موثر ) => کنجه کاری را در اختیار داشتن = گوشه ای از کار را بر عهده داشتن که نشان از داشتن یک واسط و فرد غیر موثر در کار می باشد پس بیکنج میشود بدون واسط و مستقیم ( هر چیز بدون کنجی مستقیم و صاف است => بیکنج = بدون واسطه و مستقیم ؛ بدون فصل و گوش
فصل دوم = کنج دوم
فاصله = برمیان / برکُنج ( چون فصل از دوری و جدایی می آید و کنج هم از دوری و جدایی پس برکنج / برمیان میشود فاصله )
فواصل/فصول = کنجار / کنجود
فاصله بین دو خط را حساب کنید = برمیان/ برکنج بین دو خط را حساب کنید.
زاویه = برکُنج/برگوش ( اندازه هر کنج و گوشه )
از این زوایه ( برگوش/برکنج ) بش نگاه نگرده بودم
برمیان = فاصله و حد دو چیز
درمیان= حد میانه دو چیز = انچه میان دو چیز باشد = اشتراک
... [مشاهده متن کامل]
بیکَش = بیدون کمک و واسط ( در زبان مازندرانی کَش را پهلو و کناره میگویند و پهلوی کسی را گرفتن نشان از کمک و واسطه گری دارد => بیکَش بدون پهلو و گوشه و کناره => بیکش میشود بدون واسطه ( به هندوکش مراجعه شود = کنار های هند ( کوههای کناری هند ؛ واژه کشیدن فارسی نیز از اینجا آمده
کشیدن یا drawing یعنی برابری و سپس نقاشی ک طرح نمونه و برابر با چیزی زدن از آنجا امد یعنی کشیدن ( کاری که در عمل کش و قوس ایجاد میشود کشیدگی و برابری بین دو نقطه است که خاصیت کشسانی را ایجاد میکند ؛ از همینرو به تساوی در لاتین draw یا کشیدن یا همان نقاشی گفته شد و در زبان هندو اروپایی کشیدن و کَش به چمار کشسانی / برابری بین دو چیز / پهلو ( منظور کشیده شده از چیزی می باشد ؛ چراکه پهلو هر چیزی کشیده تر از جاهای دیگر می باشد ( کشتی پهلو گرفت = کشتی کناره گرفت )
بیگوش = بی گوش = بدون گوشه و واسط
کُنج = بخش کناری و گوشه از هر چیزی که اثر موثر و غیر موثر در هر زمینه ای داشته باشد را کنج گویند ( همچون ستون که موثر است و کنج که غیر ستون و غیر موثر ) => کنجه کاری را در اختیار داشتن = گوشه ای از کار را بر عهده داشتن که نشان از داشتن یک واسط و فرد غیر موثر در کار می باشد پس بیکنج میشود بدون واسط و مستقیم ( هر چیز بدون کنجی مستقیم و صاف است => بیکنج = بدون واسطه و مستقیم ؛ بدون فصل و گوش
فصل دوم = کنج دوم
فاصله = برمیان / برکُنج ( چون فصل از دوری و جدایی می آید و کنج هم از دوری و جدایی پس برکنج / برمیان میشود فاصله )
فواصل/فصول = کنجار / کنجود
فاصله بین دو خط را حساب کنید = برمیان/ برکنج بین دو خط را حساب کنید.
زاویه = برکُنج/برگوش ( اندازه هر کنج و گوشه )
از این زوایه ( برگوش/برکنج ) بش نگاه نگرده بودم
پیشنهادِ واژه : "نا اَندراگ/ نا اَندرا" به چم " بی واسطه، بلافصل، مستقیم".
در زبانِ سانسکریت واژه یِ " اَن اَنتَرَ: an - antara " به چمِ " بی واسطه، بلافصل" بوده است.
1 - " اَن: an" پیشوندِ نفی کننده است که در اینجا می توان بسته به واژه از پیشوندهایِ " نا، بی" بهره برد.
... [مشاهده متن کامل]
2 - " اَنتَرَ : antara " در اینجا به " میانی، آنچه میان است" نِشانِش دارد و ما می توانیم با افزودنِ پسوندِ کُناکیِ " - آگ" به " اَندر"، واژه یِ " اَندراگ" را به ریختِ پارسیِ میانه بسازیم بمانندِ " هماگ، نیاگ و. . . " .
" اَندراگ" به چمِ " میان و واسطه قرار گیرنده" است.
از آنجایی که پسوندِ " - آگ" ( پارسیِ میانه ) به ریختِ " - آ" ( پارسیِ کُنونی ) درآمده است، بمانندِ سِزاگ/سِزا، پس ما می توانیم " اَندراگ" را به ریختِ " اَندرا" درآوریم.
پس ما داریم :
" نا اَندرا" ( بلافصل، بی واسطه ) . . . . . . . . . . . . به ریختِ پارسیِ نوین
یا
" نا اَندراگ" ( بلافصل، بی واسطه ) . . . . . . . . . . . . . به ریختِ پارسیِ میانه
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
این واژگانِ پیشنهادی برابر با " unmittelbar " ( آلمانی ) و " immediate ، immediately " ( انگلیسی ) هستند.
پَسگشت :
رویبرگ 58 از نبیگِ " فرهنگ سَنسکریت - فارسی" ( جلالی نائینی )
در زبانِ سانسکریت واژه یِ " اَن اَنتَرَ: an - antara " به چمِ " بی واسطه، بلافصل" بوده است.
1 - " اَن: an" پیشوندِ نفی کننده است که در اینجا می توان بسته به واژه از پیشوندهایِ " نا، بی" بهره برد.
... [مشاهده متن کامل]
2 - " اَنتَرَ : antara " در اینجا به " میانی، آنچه میان است" نِشانِش دارد و ما می توانیم با افزودنِ پسوندِ کُناکیِ " - آگ" به " اَندر"، واژه یِ " اَندراگ" را به ریختِ پارسیِ میانه بسازیم بمانندِ " هماگ، نیاگ و. . . " .
" اَندراگ" به چمِ " میان و واسطه قرار گیرنده" است.
از آنجایی که پسوندِ " - آگ" ( پارسیِ میانه ) به ریختِ " - آ" ( پارسیِ کُنونی ) درآمده است، بمانندِ سِزاگ/سِزا، پس ما می توانیم " اَندراگ" را به ریختِ " اَندرا" درآوریم.
پس ما داریم :
" نا اَندرا" ( بلافصل، بی واسطه ) . . . . . . . . . . . . به ریختِ پارسیِ نوین
یا
" نا اَندراگ" ( بلافصل، بی واسطه ) . . . . . . . . . . . . . به ریختِ پارسیِ میانه
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
این واژگانِ پیشنهادی برابر با " unmittelbar " ( آلمانی ) و " immediate ، immediately " ( انگلیسی ) هستند.
پَسگشت :
رویبرگ 58 از نبیگِ " فرهنگ سَنسکریت - فارسی" ( جلالی نائینی )