unmindful

/ʌnˈmaɪndfəl//ʌnˈmaɪndfəl/

دچار غفلت، بی خبر، بی اطلاع، بی دقت، بی مبالات، بی توجه، بی اعتنا، بی اعتنا unmindful of danger بیاعتنا به خطر

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: unmindfully (adv.), unmindfulness (n.)
• : تعریف: not aware or paying attention; oblivious or heedless.
متضاد: mindful
مشابه: heedless, inadvertent, inattentive, mindless, neglectful, oblivious, remiss

- She was unmindful of his many kindnesses.
[ترجمه گوگل] او از محبت های فراوان او بی توجه بود
[ترجمه ترگمان] هیچ توجهی به او نداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. unmindful of danger
بی اعتنا به خطر

2. ahmad was not unmindful of his heavy responsibility
احمد از مسئولیت سنگین خود غافل نبود.

3. He worked on, unmindful of the time.
[ترجمه گوگل]او بدون توجه به زمان روی آن کار کرد
[ترجمه ترگمان]هیچ توجهی به زمان نداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He is unmindful of the time.
[ترجمه گوگل]او از زمان بی توجه است
[ترجمه ترگمان]او هیچ توجهی به زمان ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I was not inattentive to inanimate nature, nor unmindful of the past.
[ترجمه گوگل]نه نسبت به طبیعت بی جان بی توجه بودم و نه از گذشته بی توجه بودم
[ترجمه ترگمان]هیچ توجهی به طبیعت بی جان نداشتم و هیچ توجهی به گذشته نداشتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. You should not be so unmindful of your health.
[ترجمه گوگل]شما نباید اینقدر نسبت به سلامتی خود بی توجه باشید
[ترجمه ترگمان]تو نباید این قدر به سلامتی خودت بی اعتنا باشی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. We are surely not unmindful of our debt to the great classical figures of cosmogony.
[ترجمه گوگل]ما مطمئناً از بدهی خود به چهره‌های کلاسیک بزرگ جهان‌بینی غافل نیستیم
[ترجمه ترگمان]ما بی شک به ارقام بزرگ و کلاسیک of غافل نیستیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Regretting is only one more way of being unmindful.
[ترجمه گوگل]پشیمانی تنها یک راه دیگر برای بی توجهی است
[ترجمه ترگمان]تاسف خود را بیش از این ابراز تاسف می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He was unmindful of my advice.
[ترجمه گوگل]او به توصیه من بی توجه بود
[ترجمه ترگمان]به نظر من هیچ توجهی نداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He is unmindful of his clothes.
[ترجمه گوگل]حواسش به لباسش نیست
[ترجمه ترگمان]هیچ توجهی به لباس هایش نکرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. She is too ostentatious, unmindful, apropos each other can be manacled without place.
[ترجمه گوگل]او بیش از حد متظاهر است، بی‌توجه است، بدون مکان می‌توان یکدیگر را مدیریت کرد
[ترجمه ترگمان]خیلی هم زرق و برق دار است، بی آن که هیچ جای دیگری به او دست بند بزنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. I am unmindful that some of you have come here out of great trials and tribulations.
[ترجمه گوگل]من غافل هستم که برخی از شما از مصائب و مصیبت های بزرگ به اینجا آمده اید
[ترجمه ترگمان]فراموش کرده بودم که برخی از شما از رنج و عذاب great به اینجا آمده اید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. That gentleman raises a head, unmindful ground asks: " You is this brandy true? "
[ترجمه گوگل]آن آقا سرش را بالا می‌گیرد، بی‌خیال می‌پرسد: «این براندی درست است؟»
[ترجمه ترگمان]این آقا سرش را بلند کرد و گفت: این براندی واقعا راسته؟ \" \" \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. And We have made, above you, seven tracts ; and We are never unmindful of ( our ) Creation .
[ترجمه گوگل]و بر فراز تو هفت سند قرار دادیم و ما هرگز از خلقت ( خود ) غافل نیستیم
[ترجمه ترگمان]و ما در بالای شما هفت مقاله درست کرده ایم؛ و هرگز از خلق (our)غافل نیستیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• forgetful; unthinking, rash

پیشنهاد کاربران

بپرس