unmerciful

/ʌnˈmɜːrsɪfəl//ʌnˈmɜːsɪfəl/

معنی: بی رحم، نامهربان، جبار
معانی دیگر: بی مروت، ظالم، ستمگر، دل سنگ، ستمکار

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: unmercifully (adv.)
(1) تعریف: without mercy; pitiless.
متضاد: charitable, merciful
مشابه: merciless, pitiless, remorseless

- an unmerciful judge
[ترجمه گوگل] یک قاضی بی رحم
[ترجمه ترگمان] یک قاضی بی رحما نه،
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: cruelly excessive.
متضاد: merciful

- an unmerciful beating
[ترجمه گوگل] ضرب و شتم بی رحمانه
[ترجمه ترگمان] یک کتک بی رحمانه بی رحم،
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. Now it was raining hard outside, great heavy unmerciful rain slanting out of the sky like steel rods.
[ترجمه گوگل]حالا بیرون باران شدیدی می بارید، باران شدید و بی رحمانه ای که مانند میله های فولادی از آسمان کج شده بود
[ترجمه ترگمان]اکنون باران سختی می بارید و باران سیل آسا بر آسمان مثل میله های آهنی از آسمان بیرون می ریخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Unmerciful edge of at innocent frontal eminence.
[ترجمه گوگل]لبه بی رحم از برجستگی جلوی معصوم
[ترجمه ترگمان]یک لبه تیز پیشانی بزرگ و بی گناه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Unmerciful edge of knife keep on at innocent frontal eminence.
[ترجمه گوگل]لبه بی رحم چاقو در برجستگی جلوی بی گناه ادامه دارد
[ترجمه ترگمان]لبه تیغه چاقو به روی پیشانی صاف و معصوم ادامه دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. History is both fair and unmerciful.
[ترجمه گوگل]تاریخ هم عادلانه است و هم بی رحم
[ترجمه ترگمان]تاریخ هر دو منصفانه و بی رحمانه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. They chatted for an unmerciful length of time.
[ترجمه گوگل]آنها برای مدت زمان بی رحمانه ای چت کردند
[ترجمه ترگمان]مدتی با هم گپ زدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. You have a vicious, greedy, unmerciful financial wolf standing over a cowering, unsophisticated commercial lamb.
[ترجمه گوگل]شما یک گرگ مالی شرور، حریص و بی رحم دارید که بالای سر یک بره تجاری خفه شده و نامرغوب ایستاده است
[ترجمه ترگمان]تو یک گرگ شرور بی رحما نه بی رحم و بی رحم در کنار یک گوسفند بی cowering ایستاده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. R: unmerciful mire, lick up the most lovely person in the world!
[ترجمه گوگل]ر: منجلاب بی رحم، دوست داشتنی ترین آدم دنیا را لیس بزن!
[ترجمه ترگمان]R: باتلاق بزرگ، زیباترین فرد دنیا را لیس می زند!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. I was sitting in the corner, gradually, I became that corner, acuate, unmerciful, hard, sleepless.
[ترجمه گوگل]گوشه نشسته بودم، کم کم تبدیل به آن گوشه شدم، تیز، بی رحم، سخت، بی خواب
[ترجمه ترگمان]من در گوشه ای نشسته بودم، رفته رفته، به تدریج، در آن گوشه، acuate، بی رحم، بی رحم و بی خوابی شدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بی رحم (صفت)
brute, brutal, atrocious, cruel, merciless, relentless, bloodthirsty, pitiless, butcherly, dispiteous, uncharitable, unrelenting, unmerciful, stony-hearted, truculent

نامهربان (صفت)
inhospitable, unkind, unmerciful

جبار (صفت)
unmerciful

انگلیسی به انگلیسی

• without mercy, cruel

پیشنهاد کاربران

بپرس