دیکشنری
مترجم
بپرس
unmasked
دنبال کنید
جمله های نمونه
1. the spy was unmasked by his wife
هویت واقعی آن جاسوس توسط زنش فاش شد.
انگلیسی به انگلیسی
• exposed, uncovered, revealed
پیشنهاد کاربران
آشکارا
+ عکس و لینک
بپرس
سوالت رو اینجا بپرس
همه سوال ها