unmannerly

/ʌnˈmænəli//ʌnˈmænəli/

معنی: فاقد رفتار شایسته، بدون اداب
معانی دیگر: گستاخ، بدرفتار، بی ادب، ناتو، بی تربیت، وحشی، خشن، بی ظرافت

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: unmannerliness (n.)
• : تعریف: having or displaying bad manners; rude or impolite.
متضاد: mannerly, polite
مشابه: discourteous, impertinent, impolite, insolent, rude, ungracious

جمله های نمونه

1. She was as unmannerly as she had always been.
[ترجمه گوگل]مثل همیشه بی ادب بود
[ترجمه ترگمان]مثل همیشه unmannerly بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. "What does this unmannerly boy mean", asked Mr.
[ترجمه گوگل]آقا پرسید: این پسر بی ادب یعنی چه؟
[ترجمه ترگمان]آقای راچستر پرسید: \"این پسر unmannerly چه معنایی دارد؟\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Better be unmannerly than troublesome.
[ترجمه گوگل]بهتر است بی ادب باشید تا دردسرساز
[ترجمه ترگمان]Better بهتر از دردسر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. This is an issue that has the life on the line of one of their members. How can they show such unmannerly acts in a time of crisis?
[ترجمه گوگل]این موضوعی است که زندگی یکی از اعضای آنها را درگیر کرده است چگونه می توانند در زمان بحران چنین رفتارهای غیراخلاقی نشان دهند؟
[ترجمه ترگمان]این مساله ای است که زندگی یکی از اعضای آن ها را در بر می گیرد چطور می توانند چنین کاری را در زمان بحران نشان دهند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. When she is being irresponsible, she's coquetting not behaving unmannerly.
[ترجمه گوگل]وقتی او غیرمسئولانه رفتار می کند، عشوه می کند که رفتار غیراخلاقی نداشته باشد
[ترجمه ترگمان]وقتی که او بی مسئولیت است، این زن با unmannerly رفتار نمی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. To accept ( these sumptuous gifts ) embarrasses me, but to refuse them would be unmannerly.
[ترجمه گوگل]پذیرفتن (این هدایای مجلل) باعث شرمساری من می شود، اما امتناع از آنها بی ادبانه است
[ترجمه ترگمان]قبول (این هدایای باشکوه)مرا دست پاچه می کند، اما رد کردن آن ها unmannerly
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. A stranger is a stranger, be he rich or poor: it will not suit me to permit anyone the range of the place while I am off guard!' said the unmannerly wretch.
[ترجمه گوگل]یک غریبه، چه فقیر و چه غنی، غریبه است: برای من مناسب نیست که به کسی اجازه دهم که محدوده آن مکان را در حالی که من در حالت غافلگیری هستم! گفت بدبخت بی ادب
[ترجمه ترگمان]یک غریبه، غریبه است، ثروتمند یا فقیر، به من اجازه نخواهد داد تا زمانی که من در حال نگهبانی نیستم به هیچ کس اجازه این مکان را بدهم! the گفت:
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

فاقد رفتار شایسته (صفت)
unmannered, unmannerly

بدون اداب (صفت)
unmannered, unmannerly

انگلیسی به انگلیسی

• in an unmannered way, ill-manneredly, impolitely, rudely
ill-mannered, rude, impolite

پیشنهاد کاربران

بپرس