unmanly

/ʌnˈmænli//ʌnˈmænli/

با نامردی، نامردانه، ناجوانمردانه، بزدل، زن صفت، زنانه

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
حالات: unmanlier, unmanliest
مشتقات: unmanliness (n.)
• : تعریف: lacking in characteristics considered to be masculine, such as strength, bravery, or courage.
متضاد: manly, virile
مشابه: effeminate

جمله های نمونه

1. It was once thought unmanly not to drink and smoke.
[ترجمه گوگل]زمانی تصور می شد که مشروب ننوشیدن و سیگار نکشید
[ترجمه ترگمان]یک بار به این فکر افتاده بود که نه برای نوشیدن و سیگار کشیدن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. They make remarks about an unmanly attitude, and they pretend to look for yellow streaks.
[ترجمه گوگل]آنها در مورد یک رفتار غیر مردانه اظهاراتی می کنند و وانمود می کنند که به دنبال رگه های زرد هستند
[ترجمه ترگمان]آن ها درباره یک طرز فکر مردانه حرف می زنند، و وانمود می کنند که به دنبال رگه های زرد هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Former prime minister Kevin Rudd is unmanly and like a snake for leaking a damaging story about his successor Julia Gillard, a former Labor leader says.
[ترجمه گوگل]یکی از رهبران سابق حزب کارگر می گوید، کوین راد، نخست وزیر سابق، برای افشای یک داستان مخرب در مورد جانشین خود جولیا گیلارد، مردی و مانند مار است
[ترجمه ترگمان]به گفته یکی از رهبران سابق نیروی کار، کوین رود، نخست وزیر سابق، مردانه و شبیه به یک مار است که داستان مخربی را در مورد جانشین خود جولیا گیلارد به نمایش گذاشته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. It is unmanly to attack a woman so!
[ترجمه گوگل]حمله کردن به یک زن غیر مردانه است!
[ترجمه ترگمان]این یک جور مردانه است که به یک زن حمله کند!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Some men think it unmanly to be domesticated; others find gratification in it.
[ترجمه گوگل]برخی مردان اهلی شدن را غیر مردانه می دانند دیگران در آن احساس رضایت می کنند
[ترجمه ترگمان]برخی از مردان فکر می کنند که این مردانه نیست که اهلی شود؛ دیگران خشنودی را در آن پیدا می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Your partner can feel the loss as acutely as you, but may feel that it is unmanly to cry.
[ترجمه گوگل]شریک زندگی شما می تواند به همان شدت از دست دادن را احساس کند، اما ممکن است احساس کند که گریه کردن غیر مردانه است
[ترجمه ترگمان]شریک زندگی شما می تواند به شدت شما را از دست بدهد، اما ممکن است احساس کند که گریه می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He was on the verge of tears and did not wish to appear unmanly.
[ترجمه گوگل]او در آستانه اشک بود و نمی خواست غیرمردانه ظاهر شود
[ترجمه ترگمان]نزدیک بود اشک بریزد و مایل نبود که یک unmanly به نظر برسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. I do not enjoy pulling rank, but I do not tolerate unmanly gossip and back-biting.
[ترجمه گوگل]من از کشیدن رتبه لذت نمی برم، اما شایعات غیر مردانه و پشت گزیدن را تحمل نمی کنم
[ترجمه ترگمان]من از این کار لذت نمی برم، اما من این شایعات غیر مردانه را تحمل نمی کنم و به گاز زدن ادامه می دهم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Johnson's mother stressed intellectual and artistic achievement, while his father considered intellect and culture to be unmanly.
[ترجمه گوگل]مادر جانسون بر دستاوردهای فکری و هنری تأکید داشت، در حالی که پدرش عقل و فرهنگ را غیرمردانه می دانست
[ترجمه ترگمان]مادر جانسون به دستاوردهای فکری و هنری تاکید کرد، در حالی که پدرش عقل و فرهنگ را مردانه تلقی می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Surely wrapping up well on an autumn chill morning wasn't considered unmanly?
[ترجمه گوگل]مطمئناً خوب بستن در یک صبح سرد پاییزی غیرمردانه تلقی نمی شد؟
[ترجمه ترگمان]مسلما در یک روز سرد پاییزی در یک حالت سرد پاییزی به نظر نمی رسید؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. We'll never accuse you of having done anything forgetful or unmanly.
[ترجمه گوگل]ما هرگز شما را متهم نمی کنیم که کاری فراموشکارانه یا غیرمردانه انجام داده اید
[ترجمه ترگمان]ما هرگز شما را متهم نمی کنیم که کار عاقلانه ای کرده باشید یا نه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. It is for the same reason that to cry out with bodily pain, how intolerable soever, appears always unmanly and unbecoming.
[ترجمه گوگل]به همین دلیل است که فریاد زدن با درد بدن، چه غیرقابل تحمل، همیشه غیرمردانه و ناشایست به نظر می رسد
[ترجمه ترگمان]به همین دلیل است که با درد جسمانی فریاد می کشند، چه soever، همیشه مردانه و زننده به نظر می رسند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. They intended to keep their relationship a casual free-and-easy friendship, they were not going to be so unmanly and unnatural as to allow any heart-burning between them.
[ترجمه گوگل]آنها قصد داشتند رابطه خود را یک دوستی معمولی و آزادانه حفظ کنند، آنها قرار نبود آنقدر غیرمردانه و غیرطبیعی باشند که اجازه ندهند دل سوزی بین آنها وجود داشته باشد
[ترجمه ترگمان]آن ها قصد داشتند روابطشان را یک دوستی آزاد و آسان حفظ کنند، آن ها این قدر مردانه و غیر طبیعی نبودند که اجازه دهند هیچ قلبی بین آن ها وجود داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Inclination in that direction has long been considered frivolous and unmanly.
[ترجمه گوگل]تمایل به آن جهت از دیرباز بیهوده و غیرمردانه تلقی می شد
[ترجمه ترگمان]خانم مسگرو گفت: خانم کولتر، خانم کولتر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• effeminate, womanly, weak, timid
unmanly behaviour is thought to be not suitable for a man.

پیشنهاد کاربران

1. ضعیف، بزدل
2. غیرمردانه، زنانه
به نقل از فرهنگ پویا

بپرس