unloved

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: combined form of loved.

جمله های نمونه

1. He looks for the lonely, the lost, the unloved.
[ترجمه گوگل]او به دنبال تنها، گمشده، بی عشق می گردد
[ترجمه ترگمان] اون به نظر تنها، گم شده و the
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. She was alone and unloved, but she did not repine.
[ترجمه گوگل]او تنها بود و مورد بی مهری قرار می گرفت، اما او دوباره کار نمی کرد
[ترجمه ترگمان]او تنها بود و دوست نداشت، اما ناراضی نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He found himself alone and unloved.
[ترجمه گوگل]او خود را تنها و مورد بی مهری یافت
[ترجمه ترگمان]خود را تنها و دوست می داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. I think she feels desperately wounded and unloved at the moment.
[ترجمه گوگل]من فکر می کنم او در حال حاضر به شدت احساس زخمی شدن و بی مهری می کند
[ترجمه ترگمان]فکر می کنم او احساس ناراحتی شدیدی می کند و در حال حاضر دوست ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. His remoteness made her feel unloved.
[ترجمه گوگل]دوری او باعث شد که او احساس کند دوستش ندارد
[ترجمه ترگمان]remoteness او را دوست نداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. People who feel unloved and depressed often alleviate those stressful feelings by going out and buying things.
[ترجمه گوگل]افرادی که احساس می کنند مورد بی مهری و افسردگی قرار می گیرند، اغلب با بیرون رفتن و خرید وسایل، این احساسات استرس زا را کاهش می دهند
[ترجمه ترگمان]افرادی که احساس unloved و دلتنگی می کنند اغلب با بیرون رفتن و خریدن چیزها، احساس استرس زا را کم می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I feel childish, unloved, banished, beyond the pale.
[ترجمه گوگل]احساس می کنم بچه گانه، مورد بی مهری، تبعید، فراتر از رنگ پریده
[ترجمه ترگمان]من احساس می کنم که خیلی بچگانه و غیر عادی و غیر عادی و غیر عادی هستم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Neglected, unloved, slowly disintegrating, the house still sheltered life, thought Winnie.
[ترجمه گوگل]وینی فکر کرد که نادیده گرفته شده، مورد بی مهری قرار نگرفته، به آرامی در حال فروپاشی است، خانه همچنان پناهگاه زندگی است
[ترجمه ترگمان]وینی که در حال تجزیه و تحلیل رفته بود، به آرامی در حال تجزیه شدن بود، خانه هنوز در زندگی پناه گرفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Feeling unloved, he half expected to be hated.
[ترجمه گوگل]او که احساس می کرد مورد بی مهری قرار می گرفت، نیمی از او انتظار داشت که مورد نفرت قرار گیرد
[ترجمه ترگمان]در حالی که احساس ترس و اشتیاق به او دست داده بود انتظار داشت که از او متنفر باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. As a child I felt very unloved.
[ترجمه گوگل]در کودکی احساس می کردم خیلی مورد بی مهری قرار گرفته ام
[ترجمه ترگمان] به عنوان بچه ای که خیلی دوست دارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Recall the dull front-runner, unloved but unavoidable, who plods ahead to victory in his place.
[ترجمه گوگل]نامزد پیشتاز کسل کننده، دوست نداشتنی اما اجتناب ناپذیر را به یاد بیاورید که به جای خود برای پیروزی پیش می رود
[ترجمه ترگمان]به یاد فرار قبلی خود افتاد که دوست نداشت اما اجتناب ناپذیر بود و پیش از آن که در جای خود به پیروزی برسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He is the unloved schoolboy son of an unhappy marriage; she is an orphan.
[ترجمه گوگل]او پسر بچه مدرسه ای دوست داشتنی یک ازدواج ناخوشایند است او یک یتیم است
[ترجمه ترگمان]این پسر بچه پسری است که هرگز دوست نخواهد داشت، او یک یتیم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. A year ago he was as weak and unloved a Democratic presidential candidate as it was possible to be.
[ترجمه گوگل]یک سال پیش او تا آنجا که ممکن بود ضعیف بود و از یک نامزد دموکرات برای ریاست جمهوری بی مهر بود
[ترجمه ترگمان]
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Feeling unloved is the story of Judy Garland's life; she always dreamed of something better.
[ترجمه گوگل]احساس دوست نداشتن داستان زندگی جودی گارلند است او همیشه رویای چیز بهتری را در سر می پروراند
[ترجمه ترگمان]احساس او در زندگی جودی و زندگی جودی بود؛ او همیشه در خواب چیز بهتری می دید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• unbeloved, not loved, not cared for
someone who is unloved is not loved by anyone.

پیشنهاد کاربران

disliked, hated
منفور
به نقل از هزاره:
مطرود
رانده شده
محروم از محبت
دوست نداشتنی - ناپسندیده - نا عزیز - دوست داشته نشده

بپرس