unlovable

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: combined form of lovable.
متضاد: lovable

جمله های نمونه

1. You feel you really are completely worthless and unlovable.
[ترجمه گوگل]احساس می کنید واقعاً کاملاً بی ارزش و دوست داشتنی نیستید
[ترجمه ترگمان]تو احساس می کنی که واقعا بی ارزش و بی ارزش هستی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. How does one love what is seemingly unlovable ?
[ترجمه گوگل]چگونه انسان چیزی را دوست دارد که به ظاهر دوست نداشتنی است؟
[ترجمه ترگمان]چگونه یک نفر دوست دارد چیزی که به ظاهر دوست داشتنی است را دوست داشته باشد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. In the end she blamed herself for being unlovable.
[ترجمه گوگل]در پایان او خود را به خاطر دوست داشتنی نبودن سرزنش کرد
[ترجمه ترگمان]سرانجام خود را به خاطر این که دوست نداشت سرزنش کند سرزنش کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. People who view themselves as unlovable find saying that they are so unbelievable that it strengthens their own negative view rather than reversing it.
[ترجمه گوگل]افرادی که خود را دوست داشتنی نمی دانند، می گویند آنقدر باورنکردنی هستند که به جای اینکه آن را معکوس کند، دیدگاه منفی خود را تقویت می کند
[ترجمه ترگمان]افرادی که خود را به عنوان unlovable دوست می بینند می گویند که بسیار باور نکردنی هستند که دیدگاه منفی خود را نسبت به معکوس کردن آن تقویت می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. What if the truth is that I'm hopelessly unlovable?
[ترجمه گوگل]اگر حقیقت این باشد که من به طور ناامیدکننده ای دوست داشتنی نیستم چه؟
[ترجمه ترگمان]اگه حقیقت این باشه که من به طور نومیدانه دوست نداشتنی ام؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Astor was a shy, austere and, by all accounts, unlovable man.
[ترجمه گوگل]آستور مردی خجالتی، سختگیر و به هر حال دوست داشتنی نبود
[ترجمه ترگمان]این مرد مرموز، خجالتی، خشن و خشن بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Williams is unhappy because his father was a tough, unlovable brute whom he couldn't help loving.
[ترجمه گوگل]ویلیامز ناراضی است زیرا پدرش مردی سرسخت و دوست‌داشتنی بود که نمی‌توانست از دوست داشتن او جلوگیری کند
[ترجمه ترگمان]ویلیامز ناراحت است چون پدرش خشن و خشن بود که نمی توانست به دوست داشتن آن کمک کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Learn to love with all your heart and accept the unlovable side of others.
[ترجمه گوگل]بیاموزید که با تمام وجود دوست داشته باشید و جنبه دوست داشتنی دیگران را بپذیرید
[ترجمه ترگمان]یاد بگیرید که با تمام قلبتان دوست داشته باشید و جنبه دوست داشتنی دیگران را بپذیرید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Low Self Esteem refers to the perception of an individual, viewing himself as inadequate, unworthy, unlovable, and/or incompetent.
[ترجمه گوگل]عزت نفس پایین به درک یک فرد اشاره دارد که خود را ناکافی، بی لیاقت، دوست داشتنی و/یا بی کفایت می داند
[ترجمه ترگمان]Self پایین به ادراک فرد اشاره می کند و خود را ناکافی، بی ارزش، نالایق، و \/ یا بی کفایت می بیند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. E : Explain to yourself what Stosny calls your "deepest core hurt" that lies behind the anger, such as feeling unlovable, disregarded or powerless.
[ترجمه گوگل]E: برای خود توضیح دهید که استوسنی چه چیزی را «عمیق‌ترین آسیب هسته‌ای» می‌نامد که در پس خشم نهفته است، مانند احساس دوست‌داشتنی، بی‌اعتنایی یا ناتوانی
[ترجمه ترگمان]E: توضیح دهید که Stosny چه چیزی را \"عمیق ترین آسیب هسته خود\" می نامد، که در پشت پرده خشم، مانند احساس unlovable، بی توجهی یا ناتوانی قرار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. They become opportunities for learning instead of proof that we are not good enough, unlovable, unworthy or undeserving of what we want.
[ترجمه گوگل]آنها به جای اثبات اینکه ما به اندازه کافی خوب، دوست داشتنی، بی لیاقت یا بی لیاقت چیزی که می خواهیم نیستیم، به فرصت هایی برای یادگیری تبدیل می شوند
[ترجمه ترگمان]آن ها به جای اثبات اینکه ما به اندازه کافی خوب، دوست نالایق و نالایق چیزی که می خواهیم، به اندازه کافی خوب نیستند، فرصت هایی برای یادگیری به دست می آورند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Becoming a master lover means you learn to love the unlovable.
[ترجمه گوگل]تبدیل شدن به یک عاشق اصلی به این معنی است که یاد می گیرید که دوست داشتنی را دوست داشته باشید
[ترجمه ترگمان]تبدیل شدن به یک عاشق اصلی به این معنی است که دوست دارید \"دوست\" را دوست داشته باشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. "Sexiness is a state of mind -- a comfortable state of being, " she says. "It's about loving yourself in your most unlovable moments. "
[ترجمه گوگل]او می‌گوید: "جنسیت یک حالت ذهنی است - یک حالت راحت "این در مورد دوست داشتن خود در دوست داشتنی ترین لحظات است "
[ترجمه ترگمان]او می گوید: \" sexiness یک حالت ذهنی است - - یک وضعیت راحت بودن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Because someone didn't love me didn't mean I was unlovable .
[ترجمه گوگل]چون کسی مرا دوست نداشت به این معنی نبود که من دوست داشتنی نبودم
[ترجمه ترگمان]به خاطر اینکه یه نفر از من خوشش نمی اومد، به این معنی نبود که من دوست ندارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. If, however, children grow up without love and without feelings of self-worth, they feel unlovable and worthless and expect to be cheated, taken advantage of, and looked down upon by others.
[ترجمه گوگل]با این حال، اگر کودکان بدون عشق و بدون احساس ارزشمندی بزرگ شوند، احساس می‌کنند که دوست‌داشتنی و بی‌ارزش نیستند و انتظار دارند فریب بخورند، از آنها سوء استفاده کنند و دیگران به آنها نگاه کنند
[ترجمه ترگمان]با این حال، اگر کودکان بدون عشق و بدون احساس ارزش خود بزرگ شوند، احساس می کنند دوست ندارند و انتظار دارند که فریب بخورند، از این سو استفاده کنند و به دیگران نگاه کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• not lovable, unadored
unlovable people are not likely to be loved by anyone, because they do not have any attractive qualities.

پیشنهاد کاربران

unpleasant. unattractive. obnoxious. offensive
ناخوشایند، نچسب، منفور، نفرت انگیز، منزجر کننده، زننده
دوست نداشتنی
غیر قابل تحمل

بپرس