unloaded


معنی: خالی

جمله های نمونه

1. he unloaded his anger
خشم خود را بیرون ریخت.

2. she unloaded her heart's secrets on her best friend
مکتومات قلب خود را به بهترین دوست خویش بروز داد.

3. the ships are waiting to be unloaded
کشتی ها آماده ی تخلیه شدن هستند.

مترادف ها

خالی (صفت)
void, empty, hollow, vacuous, destitute, deprived, vacant, coreless, unoccupied, indigent, unloaded, uncharged, tenantless

تخصصی

[برق و الکترونیک] بار گذاری نشده

پیشنهاد کاربران

بپرس