unlimited

/ənˈlɪmətəd//ʌnˈlɪmɪtɪd/

معنی: مطلق، نا محدود، نا معین، نا معلوم، بی حد، نا مشخص
معانی دیگر: بی کران، بی حد و حصر، بی مرز

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: unlimitedly (adv.), unlimitedness (n.)
(1) تعریف: having no limits or restrictions.
متضاد: limited, restricted
مشابه: absolute, arbitrary, immeasurable, limitless, unconditional

- unlimited opportunities
[ترجمه bamdad] نامحدود
|
[ترجمه گوگل] فرصت های نامحدود
[ترجمه ترگمان] فرصت های نامحدود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: having no boundaries; vast; infinite; boundless.
متضاد: finite
مشابه: boundless, eternal, immeasurable, infinite

(3) تعریف: having no exceptions or qualifications, as a surrender.
متضاد: conditional
مشابه: categorical, unconditional

جمله های نمونه

1. unlimited power
قدرت نامحدود

2. unlimited space
فضای بی کران

3. the richness of the soil offered unlimited opportunities for agricultural activity
غنی بودن خاک فرصت های نامحدودی را برای فعالیت کشاورزی بوجود می آورد.

4. The system can support an unlimited number of users.
[ترجمه گوگل]این سیستم می تواند تعداد نامحدودی کاربر را پشتیبانی کند
[ترجمه ترگمان]این سیستم می تواند تعداد نامحدودی از کاربران را پشتیبانی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Passes are available for one month's unlimited travel within Europe.
[ترجمه گوگل]مجوز برای یک ماه سفر نامحدود در داخل اروپا در دسترس است
[ترجمه ترگمان]Passes برای سفره ای نامحدود یک ماه در اروپا در دسترس هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. They flew over the unlimited reaches of the Arctic.
[ترجمه گوگل]آنها بر فراز مناطق نامحدود قطب شمال پرواز کردند
[ترجمه ترگمان]آن ها از مرز نامحدود قطب شمال پرواز کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. An unlimited number of copies can still be made from the original.
[ترجمه گوگل]هنوز هم می توان از نسخه اصلی تعداد نامحدودی کپی تهیه کرد
[ترجمه ترگمان]تعداد نامحدودی کپی نیز می تواند از اصل ساخته شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. I have unlimited potential.
[ترجمه گوگل]پتانسیل نامحدودی دارم
[ترجمه ترگمان]من پتانسیل نامحدود دارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. You will be allowed unlimited access to the files.
[ترجمه گوگل]به شما اجازه دسترسی نامحدود به فایل ها داده خواهد شد
[ترجمه ترگمان]شما اجازه دسترسی نامحدود به پرونده ها رو دارید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. This new technology opens up almost unlimited possibilities.
[ترجمه گوگل]این فناوری جدید تقریباً امکانات نامحدودی را در اختیار شما قرار می دهد
[ترجمه ترگمان]این تکنولوژی جدید تقریبا امکانات نامحدودی را ایجاد می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The court has the power to impose an unlimited fine for this offence.
[ترجمه گوگل]دادگاه این اختیار را دارد که جریمه نامحدودی برای این جرم تعیین کند
[ترجمه ترگمان]دادگاه این قدرت را دارد که یک جریمه نامحدود برای این جرم تحمیل کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The daily tariff includes accommodation and unlimited use of the pool and gymnasium.
[ترجمه گوگل]تعرفه روزانه شامل اسکان و استفاده نامحدود از استخر و سالن بدنسازی می باشد
[ترجمه ترگمان]تعرفه روزانه شامل محل اقامت و استفاده نامحدود از استخر و سالن ورزش است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The pass allows unlimited travel on all public transport in the city.
[ترجمه گوگل]این گذرنامه امکان سفر نامحدود در تمام وسایل نقلیه عمومی شهر را فراهم می کند
[ترجمه ترگمان]این گذر زمان نامحدودی را برای حمل و نقل عمومی در شهر فراهم می آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Look for a car hire agreement that offers unlimited mileage.
[ترجمه گوگل]به دنبال یک قرارداد کرایه خودرو باشید که مسافت پیموده شده نامحدود را ارائه می دهد
[ترجمه ترگمان]به دنبال یک توافقنامه استخدام اتومبیل باشید که مسافت سنج گاز و یا بنزین نامحدود داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مطلق (صفت)
abstract, absolute, utter, sheer, total, full, independent, unconditional, unconditioned, slick, unlimited, categorical, implicit, downright, arbitrary, despotic, categoric, unrestrained, plenipotentiary, thetic, thetical

نامحدود (صفت)
wide, ageless, unlimited, infinite, unbounded, limitless, illimitable, unrestrained, unqualified, indeterminable

نا معین (صفت)
indeterminate, unlimited, insecure, indefinite, changeful, nondescript, undetermined

نامعلوم (صفت)
invisible, hazy, uncertain, unlimited, strange, unclear, inconspicuous, conditional, unknown, uncharted, incalculable, indistinct, nonsignificant, indescribable

بی حد (صفت)
endless, unlimited, illimitable, indefinite

نا مشخص (صفت)
indeterminate, unlimited, peddling, indistinctive

تخصصی

[برق و الکترونیک] نامحدود
[ریاضیات] نامحدود، لایتناهی، بدون نهایت

انگلیسی به انگلیسی

• infinite, limitless, boundless, unrestricted
you say that something is unlimited when you can have as much of it as you want.

پیشنهاد کاربران

بیکران
در برخی جملات به معنی رایگان
به عنوان مثال unlimited coffee
نامحدود

بپرس