unlettered

/ˌʌnˈletəd//ˌʌnˈletəd/

معنی: بی سواد، نادان، درس نخوانده
معانی دیگر: بی دانش

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: not educated.
متضاد: educated, learned, lettered
مشابه: ignorant

(2) تعریف: not versed in reading and writing; illiterate.
متضاد: literate
مشابه: ignorant

(3) تعریف: not marked with lettering.
متضاد: lettered

جمله های نمونه

1. His lifelong political rival, the charismatic, unlettered Eric Gairy, mocked Blaize's kindly manner as weakness.
[ترجمه گوگل]رقیب سیاسی مادام العمر او، اریک گیری کاریزماتیک و بی سواد، رفتار مهربانانه بلیز را به عنوان ضعف به سخره گرفت
[ترجمه ترگمان]رقیب سیاسی مادام العمر، charismatic، اریک Gairy، رفتار محبت آمیز او را به منزله ضعف تلقی می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. How could the testimony of an unlettered rustic stand against the authority of an Aristotle?
[ترجمه گوگل]شهادت یک روستایی بی سواد چگونه می تواند در برابر اقتدار ارسطو ایستادگی کند؟
[ترجمه ترگمان]چگونه شهادت یک روستایی بی سواد در برابر قدرت ارسطو چه می تواند باشد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Unlettered, yet they act as a bachelor, so it not like that people do shell rice?
[ترجمه گوگل]بی سواد، با این حال آنها به عنوان یک مجرد عمل می کنند، بنابراین اینطور نیست که مردم پوست برنج را بسازند؟
[ترجمه ترگمان]unlettered، با این حال مثل یک دانشجو رفتار می کنند، پس مثل این نیست که مردم برنج می خورند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Buddhism appealed especially to the poor and unlettered who could not comprehend the scholarly teachings of Confucius.
[ترجمه گوگل]بودیسم به ویژه برای فقرا و بی سوادانی که نمی توانستند آموزه های علمی کنفوسیوس را درک کنند، جذاب بود
[ترجمه ترگمان]مذهب بودا به خصوص به فقرا و بی سواد متوسل شد که نمی توانستند تعلیمات علمی کنفسیوس را درک کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. And like unlettered clerk still cry Amen.
[ترجمه گوگل]و مانند منشی بی سواد هنوز هم گریه می کند آمین
[ترجمه ترگمان]و چون منشی جوان، هنوز در حال فریاد و فریاد است: آمین
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Religion, he said, is for the unlettered multitude; philosophy for the chosen few.
[ترجمه گوگل]او گفت که دین برای کثرت بی سواد است فلسفه برای معدود برگزیدگان
[ترجمه ترگمان]او گفت که دین برای افراد بیسواد است؛ فلسفه برای تعداد برگزیدگان
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. That pigmy kneaded out of common earth, ignorant, unlettered, giddy, vulgar, low. Will that become an Ionian or a Boeotian?
[ترجمه گوگل]آن خوک از زمین معمولی خمیر شد، نادان، بی سواد، گیج، مبتذل، پست آیا این تبدیل به ایونی می شود یا بوئوتی؟
[ترجمه ترگمان]این pigmy از زمین معمولی ساخته شده است، بی سواد، بی سواد، بی سواد، مبتذل، پست آیا این یک یونانی یا یک Boeotian خواهد شد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He maintained that those who set down the story of Jesus to paper were thoroughly unqualified to do so -- Jefferson considered them "unlettered" and "ignorant" [source: Church].
[ترجمه گوگل]او اظهار داشت که کسانی که داستان عیسی را به روی کاغذ آوردند کاملاً فاقد صلاحیت برای انجام این کار بودند -- جفرسون آنها را "بی سواد" و "نادان" می دانست [منبع: کلیسا]
[ترجمه ترگمان]او ثابت کرد که آن هایی که داستان عیسی مسیح را بر روی کاغذ تنظیم کرده اند، به طور کامل فاقد شرایط کافی برای انجام این کار هستند - - جفرسون آن ها را \"بی سواد\" و \"نادان\" خواند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Originally this meant unlettered people. The average person had no opportunity to study and didn't understand the why and wherefore of things.
[ترجمه گوگل]در اصل این به معنای افراد بی سواد بود افراد معمولی فرصتی برای مطالعه نداشتند و دلیل و چرایی چیزها را نمی فهمیدند
[ترجمه ترگمان]در اصل این به معنای افراد بیسواد بود فرد به طور متوسط هیچ فرصتی برای تحصیل نداشت و علت و چرا چیزها را نمی فهمید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The two boys, young and unlettered, lingered only long enough to earn sufficient money to stave off hunger and to continue what must have seemed an endless journey.
[ترجمه گوگل]این دو پسر، جوان و بی‌سواد، آنقدر درنگ کردند تا بتوانند پول کافی برای جلوگیری از گرسنگی و ادامه سفری بی‌پایان به دست آورند
[ترجمه ترگمان]این دو پسر، جوان و بی سواد، فقط به اندازه کافی معطل ماندند تا پول کافی برای رد کردن گرسنگی و ادامه دادن آنچه باید به نظر می رسید، ادامه دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Tramps, unlettered types as nearly all of them are, face their poverty with blank, resourceless minds.
[ترجمه گوگل]ولگردها، انواع بی سواد مانند تقریباً همه آنها، با ذهن های خالی و بی منبع با فقر خود روبرو می شوند
[ترجمه ترگمان]Tramps، بی unlettered، و تقریبا همه آن ها با فقر خود و مغزهای خالی و resourceless رو به رو می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Their ideas gain plausibility amongst the idle, the envious and the unlettered.
[ترجمه گوگل]عقاید آنها در میان افراد بیکار، حسود و بی سواد قابل قبول است
[ترجمه ترگمان]Their در میان عاطل و باطل و the و the خرد شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The first time I met this creature she was an unlettered half-caste peasant who smelt of stale sweat and dead chickens.
[ترجمه گوگل]اولین باری که با این موجود آشنا شدم، او یک دهقان نیمه کاست بی سواد بود که بوی عرق بیات و جوجه های مرده می داد
[ترجمه ترگمان]اولین باری که این موجود را دیدم، او یک روستایی نیمه بومی بود که بوی عرق کهنه و جوجه ها را می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Most of these people are poor, live off the land in some manner, use wood for fuel, and, are unlettered.
[ترجمه گوگل]اکثر این افراد فقیر هستند، به نحوی از زمین زندگی می کنند، از چوب برای سوخت استفاده می کنند، و بی سواد هستند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از این افراد فقیر هستند، به نحوی از زمین دور می شوند، از چوب برای سوخت استفاده می کنند، و، بی شرمانه هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بی سواد (صفت)
analphabetic, illiterate, unlettered, lowbrow, unread

نادان (صفت)
silly, inept, simple, unlettered, apish, ignorant, foolish, unwise, asinine, thickheaded, witless, untaught, self-blinded

درس نخوانده (صفت)
illiterate, unlettered, untaught

انگلیسی به انگلیسی

• uneducated, ignorant, illiterate

پیشنهاد کاربران

بی سواد. اُمّی
مثال:
It is He who sent to the unlettered [people] an apostle from among themselves.
او آن خدایی است که برای مردم بی سواد رسولی از میان خودشان فرستاد.
�بَعَثَ فِی الْأُمِّیِّینَ رَسُولًا مِنْهُمْ �
اُمّی

بپرس