unlearn

/ˌʌnˈlɜːrn//ˌʌnˈlɜːn/

معنی: از یاد بردن، محفوظات را فراموش کردن
معانی دیگر: (چیز آموخته را) فراموش کردن، از یاد بردن (عادت بد را) ترک کردن، وا آموختن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: unlearns, unlearning, unlearned
• : تعریف: to disregard or purposely forget (something learned).

جمله های نمونه

1. It took him a long time to unlearn what he learned in his childhood.
[ترجمه گوگل]زمان زیادی طول کشید تا او آنچه را که در کودکی آموخته بود از یاد نبرد
[ترجمه ترگمان]مدتی طول کشید تا آنچه در دوران کود کیش یاد گرفته بود به یاد آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. They learn new roles and unlearn old ones.
[ترجمه گوگل]آنها نقش های جدید را یاد می گیرند و نقش های قدیمی را حذف می کنند
[ترجمه ترگمان]آن ها نقش های جدید را یاد می گیرند و افراد قدیمی را از یاد می برند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. I've had to unlearn the way I played guitar since I started taking formal lessons.
[ترجمه گوگل]از زمانی که دروس رسمی را شروع کردم، مجبور شدم نحوه نواختن گیتار را فراموش کنم
[ترجمه ترگمان]از وقتی شروع به درس خوندن کردم مجبور شدم از این راه به بعد گیتار می زدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. It's difficult to unlearn bad driving habits.
[ترجمه گوگل]فراموش کردن عادات بد رانندگی دشوار است
[ترجمه ترگمان]از یاد بردن عادت های بد رانندگی دشوار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. You'll have to unlearn all the bad habits you learned with your last piano teacher.
[ترجمه گوگل]شما باید تمام عادات بدی را که با آخرین معلم پیانو خود آموخته اید، کنار بگذارید
[ترجمه ترگمان]باید تمام عادت های بد را که با آخرین معلم پیانوی خود یاد گرفته ای از یاد ببری
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Every great inventor or scientist has had to unlearn conventional wisdom in order to proceed with his work.
[ترجمه گوگل]هر مخترع یا دانشمند بزرگی برای ادامه دادن به کار خود مجبور بوده است که خرد متعارف را بیاموزد
[ترجمه ترگمان]هر مخترع یا دانشمند بزرگ باید حکمت متعارف را از یاد ببرد تا کارش را ادامه دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Who do you go to to unlearn them?
[ترجمه گوگل]پیش چه کسانی می روید تا آنها را بیاموزید؟
[ترجمه ترگمان]چه کسی آن ها را از یاد برده؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. To learn virtue is to unlearn vice.
[ترجمه گوگل]آموختن فضیلت یعنی از یاد بردن رذیله
[ترجمه ترگمان]یاد گرفتن فضیلت از یاد بردن فساد است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Unlearn your pronunciation if it's inscrutable.
[ترجمه گوگل]اگر تلفظتان غیرقابل درک است، آن را بیاموزید
[ترجمه ترگمان]تلفظ شما اگر ناشناخته باشد تلفظ شما را مختل می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. She says the best way to conquer cynophobia is to "unlearn what you've learned. "
[ترجمه گوگل]او می‌گوید بهترین راه برای غلبه بر بدبینی این است که «آنچه را که آموخته‌ای بیاموزی»
[ترجمه ترگمان]او می گوید بهترین راه برای غلبه بر cynophobia این است که \" آنچه را که یاد گرفته اید، از یاد ببرید \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Can people unlearn their naked shame?
[ترجمه گوگل]آیا مردم می توانند شرم برهنه خود را بیاموزند؟
[ترجمه ترگمان]آیا مردم ننگ their از یاد می برند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. In many instances, the contract negotiator must "unlearn" rules that have served him or her well, but are not functional or relevant in an integrated project.
[ترجمه گوگل]در بسیاری از موارد، مذاکره‌کننده قرارداد باید قوانینی را که به خوبی به او خدمت کرده‌اند، اما در یک پروژه یکپارچه کاربردی یا مرتبط نیستند، «از یاد نگیرد»
[ترجمه ترگمان]در بسیاری از موارد، مذاکره کننده قرارداد باید قوانینی را که به او خدمت کرده اند، \"از یاد ببرید\"، اما در یک پروژه یکپارچه عملی یا مرتبط نیستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. To finally unlearn our lessons And alter our stance.
[ترجمه گوگل]تا در نهایت درس های خود را بیاموزیم و موضع خود را تغییر دهیم
[ترجمه ترگمان]در نهایت درس های ما را از یاد ببرید و موضع خود را تغییر دهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Companies need to learn how to unlearn, to slough off yesterday's wisdom.
[ترجمه گوگل]شرکت ها باید بیاموزند که چگونه بیاموزند و خرد دیروز را از بین ببرند
[ترجمه ترگمان]شرکت ها باید یاد بگیرند یاد بگیرند که چگونه باید از یاد ببرند، تا حکمت دیروز را محو کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

از یاد بردن (فعل)
unlearn

محفوظات را فراموش کردن (فعل)
unlearn

انگلیسی به انگلیسی

• put out of one's memory; learn the opposite of what was previously learned
if you unlearn something that you have learned, you try to forget it or ignore it, often because you think it is wrong or having a bad influence on you.

پیشنهاد کاربران

از یاد بردن
آموزش زدایی کردن
{عادات بد و غیره} فراموش کردن. به دست فراموشی سپردن
مثال:
It took him a long time to unlearn what he learned in his childhood.
آن زمان زیادی طول کشید تا آنچه را در دوران کودکی آموخته بود بدست فراموشی بسپارد.
اصلاح کردن یا ترک یک عادت یا باور. قبلاً موضوعی را یادگرفته و پذیرفته ایم ( learn ) حالا نیاز هست چیزی که قبلاً آموختیم رو بگذاریم کنار و باورهامون رو اصلاح کنیم ( unlearn )

بپرس