unlawful

/ənˈlɒfəl//ʌnˈlɔːfəl/

معنی: غیر قانونی، حرام، غیر مشروع، خلاف شرع
معانی دیگر: خلاف قانون، غیر اخلاقی، نامشروع

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: unlawfully (adv.), unlawfulness (n.)
• : تعریف: not permitted by law; illegal.
مترادف: illegal, illegitimate, illicit
متضاد: lawful, legal
مشابه: banned, criminal, felonious, forbidden, outlawed, unconstitutional

جمله های نمونه

1. unlawful entry is forbidden under penalty of imprisonment
ورود غیر قانونی مشمول مجازات زندان است.

2. unlawful love
عشق نامشروع

3. unlawful money
پول حرام

4. it is unlawful to break and enter somebody else's house
شکستن در و وارد شدن به خانه ی دیگری غیر قانونی است.

5. He claimed damages for unlawful eviction.
[ترجمه گوگل]او برای تخلیه غیرقانونی خسارت مطالبه کرد
[ترجمه ترگمان]او مسئولیت اخراج غیرقانونی را برعهده گرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He drove his car at an unlawful speed.
[ترجمه گوگل]او ماشینش را با سرعت غیرقانونی رانندگی کرد
[ترجمه ترگمان]با سرعت غیر قانونی اتومبیلش را می راند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. It is unlawful for a teacher to inflict corporal punishment on pupils.
[ترجمه گوگل]تنبیه بدنی دانش آموزان توسط معلم حرام است
[ترجمه ترگمان]برای یک معلم غیرقانونی است که تنبیه بدنی را به دانش آموزان تحمیل کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Don't mess about with married women, it's unlawful.
[ترجمه گوگل]با زنان متاهل درگیر نشوید، این غیرقانونی است
[ترجمه ترگمان]با زن های شوهردار گند نزن، غیر قانونی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. They evicted the property from its unlawful possessor.
[ترجمه گوگل]آنها ملک را از صاحب غیرقانونی آن بیرون کردند
[ترجمه ترگمان]آن ها ملک را از ملک غیر قانونی و غیر قانونی بیرون انداختند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. It is unjust and unlawful to discriminate against people of other races.
[ترجمه گوگل]تبعیض علیه افراد نژادهای دیگر ناعادلانه و غیرقانونی است
[ترجمه ترگمان]غیر منصفانه و غیر قانونی است که در مقابل مردم نژاده ای دیگر تبعیض قائل شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He was arrested for the unlawful possession of fire arms.
[ترجمه گوگل]وی به دلیل نگهداری غیرقانونی سلاح گرم دستگیر شد
[ترجمه ترگمان]او را به خاطر تملک غیر قانونی اسلحه بازداشت کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. They were charged with unlawful possession of firearms.
[ترجمه گوگل]آنها به نگهداری غیرقانونی سلاح گرم متهم شدند
[ترجمه ترگمان]آن ها متهم به تملک غیرقانونی سلاح گرم شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. A pushed-in window indicated unlawful entry.
[ترجمه گوگل]یک پنجره فشار داده شده نشان دهنده ورود غیرقانونی بود
[ترجمه ترگمان]یک پنجره فشار داده شده، ورود غیرقانونی را نشان داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. She accused her employer of unlawful dismissal and won/lost her case.
[ترجمه گوگل]او کارفرمای خود را به اخراج غیرقانونی متهم کرد و پرونده خود را برد/بازنده کرد
[ترجمه ترگمان]او کارفرمای خود را به اخراج غیرقانونی متهم کرد و پرونده خود را از دست داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The jury delivered a verdict of unlawful killing.
[ترجمه گوگل]هیئت منصفه حکم قتل غیرقانونی را صادر کرد
[ترجمه ترگمان]هیات منصفه حکم قتل غیرقانونی را صادر کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

غیر قانونی (صفت)
wrongful, extralegal, illegal, unlawful

حرام (صفت)
illegal, unlawful, ill-gotten

غیر مشروع (صفت)
illegitimate, illegal, unlawful

خلاف شرع (صفت)
unlawful

تخصصی

[حقوق] غیر قانونی، خلاف قانون، نامشروع

انگلیسی به انگلیسی

• illegal, illegitimate
something that is unlawful is not legal; a formal word.

پیشنهاد کاربران

بپرس