1. an unkind stepmother
یک زن پدر نامهربان
2. i did not foresee that you would be unkind and fickle
من ندانستم از اول که تو بی مهر و وفایی
3. little did i know, from the start, that you are unkind and fickle
من ندانستم از اول که تو بی مهر و وفایی
4. She was very hurt by his unkind words.
[ترجمه گوگل]از سخنان ناخوشایند او بسیار آزرده شد
[ترجمه ترگمان]از حرف های نامهربان او خیلی ناراحت شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. It was unkind to denigrate her achievement.
[ترجمه گوگل]تحقیر موفقیت او بی رحمانه بود
[ترجمه ترگمان]با این کار نامهربان بود که او را به موفقیت برساند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. He was never unkind to her.
7. She was rather hurt by his unkind words.
[ترجمه گوگل]او از سخنان ناخوشایند او آسیب دیده بود
[ترجمه ترگمان]از سخنان نامهربان او اندکی رنجیده خاطر شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Unkindness often reacts on the unkind person.
[ترجمه گوگل]نامهربانی اغلب به شخص نامهربان واکنش نشان می دهد
[ترجمه ترگمان]Unkindness اغلب با این فرد نامهربان واکنش نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. She never said anything unkind about anyone.
[ترجمه گوگل]او هرگز در مورد کسی چیزی ناخوشایند نگفت
[ترجمه ترگمان]او تا به حال هیچ چیز نامهربان در مورد کسی نگفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. He was never actually unkind to them.
[ترجمه گوگل]او در واقع هرگز با آنها نامهربان نبود
[ترجمه ترگمان]او هرگز با آن ها نامهربان نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. It's unkind to exult over a person one has beaten in a race.
[ترجمه گوگل]خوشحالی از کسی که در یک مسابقه شکست خورده است بی رحمانه است
[ترجمه ترگمان]نسبت به کسی که در مسابقه مورد ضرب و شتم قرار گرفته نامهربان نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. It would be unkind to go without him.
[ترجمه گوگل]رفتن بدون او ناخوشایند است
[ترجمه ترگمان]بدون او بدون او نامهربان خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. All last summer he'd been unkind to her.
[ترجمه گوگل]تمام تابستان گذشته او با او نامهربان بود
[ترجمه ترگمان]تابستان گذشته با او بدرفتاری کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Sometimes she seems a very impersonal, even unkind, mother.
[ترجمه گوگل]گاهی اوقات او مادری بسیار غیرشخصی و حتی نامهربان به نظر می رسد
[ترجمه ترگمان]گاهی اوقات او خیلی غیر دوستانه و حتی نامهربان به نظر می رسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. A right easterly wind is very unkind.
[ترجمه گوگل]باد راست شرقی بسیار نامهربان است
[ترجمه ترگمان]باد شرقی بسیار نامهربان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
16. It was a bit unkind of you to mention her weight.
[ترجمه گوگل]گفتن وزن او کمی ناخوشایند بود
[ترجمه ترگمان]این کمی بی انصافی بود که تو به وزن او اشاره کردی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید