صفت ( adjective )
مشتقات: unkemptly (adv.), unkemptness (n.)
مشتقات: unkemptly (adv.), unkemptness (n.)
• (1) تعریف: not combed; poorly groomed.
• مترادف: disheveled, mussed, rumpled, tousled
• متضاد: kempt, well-groomed
• مشابه: blowzy, disarrayed, grubby, seedy, shabby, shaggy, slovenly, uncombed
• مترادف: disheveled, mussed, rumpled, tousled
• متضاد: kempt, well-groomed
• مشابه: blowzy, disarrayed, grubby, seedy, shabby, shaggy, slovenly, uncombed
- He'd had no time to comb his hair or tuck in his shirt, and he was looking rather unkempt.
[ترجمه گوگل] او وقت نداشت موهایش را شانه کند یا پیراهنش را بپوشاند، و ظاهراً نامرتب به نظر می رسید
[ترجمه ترگمان] هنوز فرصت نکرده بود موهایش را شانه کند یا در پیراهنش مرتب کند، و او نسبتا ژولیده به نظر می رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] هنوز فرصت نکرده بود موهایش را شانه کند یا در پیراهنش مرتب کند، و او نسبتا ژولیده به نظر می رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: not tidy; disheveled.
• مترادف: disheveled, messy, untidy
• متضاد: tidy
• مشابه: bedraggled, disordered, disorderly, grubby, messy, neglected, ragged, scruffy, sloppy
• مترادف: disheveled, messy, untidy
• متضاد: tidy
• مشابه: bedraggled, disordered, disorderly, grubby, messy, neglected, ragged, scruffy, sloppy
- He apologized for his unkempt apartment.
[ترجمه گوگل] او برای آپارتمان نامرتب خود عذرخواهی کرد
[ترجمه ترگمان] به خاطر آپارتمان ژولیده او عذرخواهی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] به خاطر آپارتمان ژولیده او عذرخواهی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید