universally

/ˌjuːnɪˈvɝːsəli//ˌjuːnɪˈvɜːsəli/

معنی: عموما
معانی دیگر: در همه جا، در همه حالات، کلا، در سطح جهانی، به طور گسترده، جهانروا وار، جهان گیرانه، قاطبت، بطورکلی، مطلقا

بررسی کلمه

قید ( adverb )
• : تعریف: in all places and instances; with no exception.

جمله های نمونه

1. slavery has been universally condemned
برده داری در سراسر جهان مردود شناخته شده است.

2. It is universally acknowledged that the US is a strong country.
[ترجمه گوگل]به طور کلی پذیرفته شده است که ایالات متحده یک کشور قدرتمند است
[ترجمه ترگمان]به طور جهانی پذیرفته شده است که ایالات متحده کشوری قوی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. It is universally acknowledged that trees are indispensable to us.
[ترجمه گوگل]به طور کلی پذیرفته شده است که درختان برای ما ضروری هستند
[ترجمه ترگمان]به طور جهانی پذیرفته شده است که درختان برای ما ضروری هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The scale of the problem is now universally recognised.
[ترجمه گوگل]مقیاس این مشکل اکنون به طور جهانی شناخته شده است
[ترجمه ترگمان]در حال حاضر، مقیاس مساله به طور جهانی به رسمیت شناخته شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. It is a truth universally acknowledged, that a single man in possession of a good fortune must be in want of a wife.
[ترجمه گوگل]این حقیقتی است که همگان پذیرفته شده است، که مرد مجردی که دارای ثروت خوب است باید فقیر همسر باشد
[ترجمه ترگمان]این حقیقتی است که همه تصدیق می کنند که یک مرد مجرد صاحب یک ثروت خوب باید به عنوان همسر باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The new teacher was universally disliked.
[ترجمه گوگل]معلم جدید عموماً مورد بی مهری قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]معلم جدید به طور جهانی مورد تنفر قرار می گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. It is a new theory universally received.
[ترجمه گوگل]این یک نظریه جدید است که به طور جهانی پذیرفته شده است
[ترجمه ترگمان]این یک تئوری جدید است که به طور جهانی پذیرفته شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. It is universally accepted that one's thinking directs one's actions.
[ترجمه گوگل]به طور کلی پذیرفته شده است که تفکر فرد اعمال او را هدایت می کند
[ترجمه ترگمان]به طور جهانی پذیرفته شده است که تفکر و تفکر یک عمل را هدایت می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. She was universally/widely/publicly acclaimed for her contribution to the discovery.
[ترجمه گوگل]او به خاطر سهمش در این کشف مورد تحسین جهانی / گسترده / عمومی قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]او به طور جهانی \/ بطور گسترده مورد تحسین قرار گرفت و سهم خود را در این کشف مورد تحسین قرار داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The theory does not apply universally.
[ترجمه گوگل]این نظریه به صورت جهانی کاربرد ندارد
[ترجمه ترگمان]این نظریه به طور جهانی اعمال نمی شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. It is universally acknowledged that dogs have an acute sense of smell.
[ترجمه گوگل]به طور کلی پذیرفته شده است که سگ ها حس بویایی حاد دارند
[ترجمه ترگمان]به طور جهانی تصدیق شده است که سگ ها حس بویایی شدیدی دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. This treatment is not universally available.
[ترجمه گوگل]این درمان به طور جهانی در دسترس نیست
[ترجمه ترگمان]این درمان به صورت جهانی موجود نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. They believed these principles to be universally true.
[ترجمه گوگل]آنها معتقد بودند که این اصول به طور کلی صادق است
[ترجمه ترگمان]آن ها معتقد بودند که این اصول به طور جهانی صحیح هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. There is a desire for peace universally.
[ترجمه گوگل]میل به صلح جهانی وجود دارد
[ترجمه ترگمان]یک میل به صلح به طور جهانی وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The disadvantage is that it is not universally available.
[ترجمه گوگل]عیب آن این است که به طور جهانی در دسترس نیست
[ترجمه ترگمان]عیب این است که به طور کلی در دسترس نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

عموما (قید)
commonly, generally, universally

انگلیسی به انگلیسی

• comprehensively, generally, inclusively

پیشنهاد کاربران

بلا استثنا
در همه جا
a man who was universally liked
مردی/انسانی که در همه جا دوست داشته میشد ( هر جا می رفت خوششون میومد ازش )
جهانی عموما
به طور کلی

بپرس