universality

/ˌjuːnɪvərˈsæləti//ˌjuːnɪvɜːˈsælɪti/

معنی: فراگیری، جامعیت، عمومیت، عموم، کلیت، عام گرایی، اصل عمومیت
معانی دیگر: جهان روایی، جهان گیری، گستردگی، گیتی گیری، جهان شمولی، universalism اصل عمومیت

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: universalities
(1) تعریف: the quality, character, or condition of being universal.

- The book has appeal worldwide because of its universality of themes.
[ترجمه گوگل] این کتاب به دلیل جهانی بودن مضامین آن در سراسر جهان جذابیت دارد
[ترجمه ترگمان] این کتاب به دلیل جهانی بودن موضوعات، در سراسر جهان جاذبه دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: extreme breadth of interests and skills; mental versatility.

جمله های نمونه

1. the universality of attar's insight
جهان روایی بینش عطار

2. I have been amazed at the universality of all of our experiences, whatever our origins, sex or age.
[ترجمه گوگل]من از جهانی بودن همه تجربیاتمان، فارغ از ریشه، جنس یا سن، شگفت زده شده ام
[ترجمه ترگمان]من از جهان شمولی تمام تجربیات ما، هر چیزی که ریشه، جنسیت یا سن دارد، شگفت زده شده ام
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The universality of social representations is also expressed when theorists draw general implications for the discipline of social psychology.
[ترجمه گوگل]جهانی بودن بازنمایی های اجتماعی نیز زمانی بیان می شود که نظریه پردازان مفاهیم کلی را برای رشته روانشناسی اجتماعی ترسیم می کنند
[ترجمه ترگمان]جهان شمولی این نمایش های اجتماعی زمانی بیان می شود که نظریه پردازان معانی عمومی را برای نظم روانشناسی اجتماعی رسم می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. This concrete universal unites universality and particularity and asserts the primacy of experience.
[ترجمه گوگل]این جهانی انضمامی، کلیت و خاص بودن را متحد می کند و برتری تجربه را تأیید می کند
[ترجمه ترگمان]این ویژگی جهانی، جهان شمولی را به هم پیوند می دهد و اولویت تجربه را نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The claim of universality of his theory is speculation by others. and adult education.
[ترجمه گوگل]ادعای جهانشمول بودن نظریه او، حدس و گمان دیگران است و آموزش بزرگسالان
[ترجمه ترگمان]ادعای جهانی بودن نظریه او، گمانه زنی توسط دیگران است و آموزش بزرگسالان
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. These measures will be conducive to enhancing the universality of the Convention and the future Pro tocol.
[ترجمه گوگل]این اقدامات برای افزایش جهانی بودن کنوانسیون و پروتکل آتی مفید خواهد بود
[ترجمه ترگمان]این اقدامات برای افزایش عمومیت این کنوانسیون و آینده پرو tocol مساعد خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Aesthetic education can influence man because of its universality and unconventionality .
[ترجمه گوگل]تربیت زیبایی شناسی به دلیل جهانی بودن و غیر متعارف بودن می تواند بر انسان تأثیر بگذارد
[ترجمه ترگمان]آموزش زیبایی شناسی می تواند به دلیل جهان شمولی و unconventionality آن مرد را تحت تاثیر قرار دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The severity, universality, complexity of peasant burden overweight, is to determined fundamentally that solving peasant burden overweight needs long period of time and arduousness of problem.
[ترجمه گوگل]شدت، جهانی بودن، پیچیدگی اضافه وزن بار دهقانان، اساساً تعیین می کند که حل اضافه وزن بار دهقانی به مدت زمان طولانی و دشواری مشکل نیاز دارد
[ترجمه ترگمان]شدت، عمومیت، پیچیدگی بار روستایی اضافه وزن، این است که اساسا تعیین کند که حل مشکل وزنی روستایی نیازمند دوره زمانی طولانی و arduousness مشکل است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Its criteria should have universality, inheritableness, practicability, factuality, common people's characters, innovativeness, eternalness and sacredness .
[ترجمه گوگل]معیارهای آن باید جهانی بودن، وراثت پذیری، عملی بودن، واقعی بودن، شخصیت مردم عادی، نوآوری، جاودانگی و قداست باشد
[ترجمه ترگمان]معیارهای آن باید جهان شمولی، inheritableness، practicability، factuality، شخصیت های عمومی مردم، نوآوری، eternalness و تقدس داشته باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. A vast universality of soul, an intense unity with all, is the base and fixed condition of the supramental consciousness and spiritual life.
[ترجمه گوگل]جهان شمول گسترده روح، وحدت شدید با همه، شرط اساسی و ثابت آگاهی مافوق و حیات معنوی است
[ترجمه ترگمان]عمومیت کامل روح، وحدت شدید با همه، اساس و شرایط ثابت ضمیر خودآگاه و زندگی معنوی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. There exist arguments between universality of human rights and cultural relativity.
[ترجمه گوگل]بحث هایی بین جهانی بودن حقوق بشر و نسبیت فرهنگی وجود دارد
[ترجمه ترگمان]بحث هایی بین جهان شمولی حقوق بشر و نسبیت فرهنگی وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. One of the lessons we have already begun to learn is the almost uncanny universality of the religious experience.
[ترجمه گوگل]یکی از درس‌هایی که ما قبلاً آموخته‌ایم، جهانی بودن تقریباً غیرعادی تجربه دینی است
[ترجمه ترگمان]یکی از درس هایی که ما هم اکنون یاد گرفته ایم عمومیت تقریبا غیر عادی تجربه مذهبی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Very frequently in the literature earlier discussions about sign language universality are described as myths or misconceptions.
[ترجمه گوگل]اغلب در ادبیات، بحث‌های قبلی درباره جهانی بودن زبان اشاره به عنوان افسانه یا تصورات غلط توصیف می‌شود
[ترجمه ترگمان]به کرات در این مقاله بحث های پیشین در مورد جهان شمولی زبان اشاره به عنوان افسانه یا تصورات غلط توصیف شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. How does one explain or interpret this diversity in universality?
[ترجمه گوگل]چگونه می توان این تنوع را در جهان شمول توضیح داد یا تفسیر کرد؟
[ترجمه ترگمان]چگونه میتوان این تنوع را در جهان شمولی توضیح داد و تفسیر کرد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

فراگیری (اسم)
acquirement, learning, acquisition, universality

جامعیت (اسم)
universality, collectivity

عمومیت (اسم)
universality, popularity, commonness, generality, publicity

عموم (اسم)
universality, community, public, generality

کلیت (اسم)
universality, totality

عام گرایی (اسم)
universality

اصل عمومیت (اسم)
universality

تخصصی

[ریاضیات] جهانی بودن، کلیت، عمومیت، کلیت، جامعیت

انگلیسی به انگلیسی

• state of being universal; worldliness, generalness

پیشنهاد کاربران

( در فلسفه، ) مطلق گرایی
جهانشمول، جهانشمولیت، عامیّت
شمولیت
فراگیریتی
همگانی بودن

بپرس