universal

/ˌjuːnɪˈvɜːrsl̩//ˌjuːnɪˈvɜːsl̩/

معنی: جامع، عمومی، همگانی، عالمگیر، جهانی، کلی، فراگیر، مشتق از دنیا
معانی دیگر: جمعی، جهان روا، جهانگیر، دارای عمومیت، (مکانیک) همه کاره، قابل تنظیم، گسترده اندیش، جهان اندیش، گسترده دانش، مطلق، امر مطلق، (قدیمی) کامل، تمام و کمال

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: of, relating to, or characteristic of the whole world or the world's population.
مترادف: global, worldwide
مشابه: comprehensive, general, international

- They have predicted a universal shift in climate.
[ترجمه گوگل] آنها یک تغییر جهانی در آب و هوا را پیش بینی کرده اند
[ترجمه ترگمان] آن ها یک تغییر جهانی در آب و هوا را پیش بینی کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: including, affecting, or on the part of everyone.
مشابه: comprehensive, ecumenical, general, global, international, widespread, worldwide

- They worked hard to achieve universal suffrage.
[ترجمه گوگل] آنها سخت تلاش کردند تا به حق رای همگانی دست یابند
[ترجمه ترگمان] آن ها برای دستیابی به حق رای همگانی سخت تلاش می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The need for food and shelter is universal.
[ترجمه گوگل] نیاز به غذا و سرپناه جهانی است
[ترجمه ترگمان] نیاز به غذا و سرپناه جهانی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- This principle now has universal acceptance.
[ترجمه گوگل] این اصل اکنون از مقبولیت جهانی برخوردار است
[ترجمه ترگمان] این اصل در حال حاضر مقبولیت جهانی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: pertaining to, present in, or including all members of a particular group.
مترادف: common, generic
مشابه: comprehensive, general

(4) تعریف: including or knowing many skills or subjects; broad.
مترادف: broad, comprehensive, inclusive
متضاد: parochial
مشابه: catholic, general, liberal

(5) تعریف: of or relating to the universe; cosmic.
مترادف: cosmic
مشابه: endless, infinite, limitless, unbounded

(6) تعریف: adaptable to many functions or uses.
مترادف: versatile
مشابه: all-purpose, general, unspecialized

- a universal tool
[ترجمه گوگل] یک ابزار جهانی
[ترجمه ترگمان] یک ابزار جهانی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. universal divider
پرگار همه کاره

2. universal education
آموزش همگانی

3. universal insurance has become a political football
بیمه ی همگانی یک موضوع داغ سیاسی شده است.

4. universal military service
خدمت نظام همگانی

5. a universal declaration of human rights
اعلامیه ی جهانی حقوق بشر

6. a universal metal cutter
دستگاه قابل تنظیم برای بریدن فلز

7. the universal education bill which has been amended twice
لایحه ی آموزش همگانی که تاکنون دوبار اصلاح شده است

8. a man of universal learning
مردی با معلومات گسترده (علامه)

9. greed is the universal human weakness
ضعف عمومی بشر حرص و آز است.

10. music is a universal vehicle of artistic thought
موسیقی بیانگر جهانی اندیشه های هنری است.

11. our sisterhood favors universal equality
انجمن ما هوادار برابری همگان است.

12. gambling is becoming a universal problem
قمار دارد یک مسئله ی جهانگیر می شود.

13. slavery was not as universal in iran as it was in brazil
برده داری در ایران به اندازه ی برزیل عمومیت نداشت.

14. their deplorable condition stirred universal pity
وضع اسفناک آنها ترحم همگان را برانگیخت.

15. the renaissance ideal of the universal man
آرمان رنسانس درباره ی مرد گسترده دان

16. the offset of a century of industry was no less than universal ugliness
پیامد یک قرن صنعت چیزی جز زشتی گسترده نبود.

17. His speech met with universal applause.
[ترجمه گوگل]سخنرانی او با تشویق جهانی روبرو شد
[ترجمه ترگمان]سخنرانی او با تشویق همگانی مواجه شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. Such problems are a universal feature of old age.
[ترجمه گوگل]چنین مشکلاتی یک ویژگی جهانی دوران سالمندی است
[ترجمه ترگمان]این مشکلات یک ویژگی جهانی از سن پیری هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. The new reforms have not met with universal approval within the government.
[ترجمه گوگل]اصلاحات جدید با استقبال عمومی در دولت مواجه نشده است
[ترجمه ترگمان]اصلاحات جدید با تایید همگانی در داخل دولت صورت نگرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

20. Her manner acquired her universal odium.
[ترجمه گوگل]شیوه او صدای جهانی او را به دست آورد
[ترجمه ترگمان]رفتار او odium جهانی به دست آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

21. The play opened last week to universal acclaim.
[ترجمه گوگل]این نمایش هفته گذشته با استقبال جهانی روبه رو شد
[ترجمه ترگمان]این نمایش هفته گذشته با تحسین جهانی آغاز شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

22. When was universal suffrage introduced in your country?
[ترجمه گوگل]حق رای همگانی از چه زمانی در کشور شما معرفی شد؟
[ترجمه ترگمان]چه زمانی در کشور شما حق رای همگانی قرار داشت؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

23. Their proposal met with almost universal condemnation.
[ترجمه گوگل]پیشنهاد آنها تقریباً با محکومیت جهانی روبرو شد
[ترجمه ترگمان]پیشنهاد آن ها تقریبا محکوم به محکومیت جهانی شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

24. The play has attracted universal praise.
[ترجمه گوگل]این نمایشنامه مورد تحسین جهانی قرار گرفته است
[ترجمه ترگمان]این نمایش تحسین جهانی را به خود جلب کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

جامع (صفت)
large, precise, comprehensive, executive, all-around, general, universal, plenary, encyclopaedic, spacious, catholic, encyclopedic, self-contained, self-inclusive

عمومی (صفت)
common, general, universal, rife, exoteric, popular, public, generic, prevailing, encyclical, overt

همگانی (صفت)
general, universal, public, communal

عالمگیر (صفت)
universal, epidemic

جهانی (صفت)
universal, planetary, epidemic, ecumenical, global, worldwide

کلی (صفت)
material, total, general, universal, generic, generalized

فراگیر (صفت)
pervasive, universal

مشتق از دنیا (صفت)
universal

تخصصی

[کامپیوتر] فرستنده ؛ گیرنده ناهمزمان جامع - فرستنده / گیرنده ناهمزمان جامع asynchronous sreciver transmitter
[دندانپزشکی] جهانی، عمومی، فراگیر،
[برق و الکترونیک] یونیورسال
[مهندسی گاز] جامع، عمومی
[صنعت] ٍجهانی، جامع، عمومی
[نساجی] جامع-جهانی-کلی-همگانی-عمومی-قاعده
[ریاضیات] جهانی، عمومی، فراگیر، کلی، همگانی، جامع
[] میخ سبک کوهنوردی

انگلیسی به انگلیسی

• that which is all inclusive; something which is common to all; widespread characteristic; overall truth
worldwide, comprehensive, all-inclusive, total, general
something that is universal relates to everyone in the world or to everyone in a particular group or society.
you also say that something is universal when it relates to every part of the world or universe.

پیشنهاد کاربران

جهانی
مثال: Love is a universal theme in literature.
عشق یک موضوع جهانی در ادبیات است.
دربرگیری، نفوذ.
دستگاه ها، ابزارها
همه کاره، چندکاره، با کاربرد عمومی
موضوع کلی، مثل عدالت
جهانی ، بین المللی 🌍🌎🌏
General
به عنوان اسم: کُل، امر کلی
- مشترک
- کلی
جهان شمول، فراگیر، همگانی
جهانی، همگانی
همیشگی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس