صفت ( adjective )
• (1) تعریف: of, relating to, or characteristic of the whole world or the world's population.
• مترادف: global, worldwide
• مشابه: comprehensive, general, international
• مترادف: global, worldwide
• مشابه: comprehensive, general, international
- They have predicted a universal shift in climate.
[ترجمه گوگل] آنها یک تغییر جهانی در آب و هوا را پیش بینی کرده اند
[ترجمه ترگمان] آن ها یک تغییر جهانی در آب و هوا را پیش بینی کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] آن ها یک تغییر جهانی در آب و هوا را پیش بینی کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: including, affecting, or on the part of everyone.
• مشابه: comprehensive, ecumenical, general, global, international, widespread, worldwide
• مشابه: comprehensive, ecumenical, general, global, international, widespread, worldwide
- They worked hard to achieve universal suffrage.
[ترجمه گوگل] آنها سخت تلاش کردند تا به حق رای همگانی دست یابند
[ترجمه ترگمان] آن ها برای دستیابی به حق رای همگانی سخت تلاش می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] آن ها برای دستیابی به حق رای همگانی سخت تلاش می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The need for food and shelter is universal.
[ترجمه گوگل] نیاز به غذا و سرپناه جهانی است
[ترجمه ترگمان] نیاز به غذا و سرپناه جهانی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] نیاز به غذا و سرپناه جهانی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- This principle now has universal acceptance.
[ترجمه گوگل] این اصل اکنون از مقبولیت جهانی برخوردار است
[ترجمه ترگمان] این اصل در حال حاضر مقبولیت جهانی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] این اصل در حال حاضر مقبولیت جهانی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: pertaining to, present in, or including all members of a particular group.
• مترادف: common, generic
• مشابه: comprehensive, general
• مترادف: common, generic
• مشابه: comprehensive, general
• (4) تعریف: including or knowing many skills or subjects; broad.
• مترادف: broad, comprehensive, inclusive
• متضاد: parochial
• مشابه: catholic, general, liberal
• مترادف: broad, comprehensive, inclusive
• متضاد: parochial
• مشابه: catholic, general, liberal
• (5) تعریف: of or relating to the universe; cosmic.
• مترادف: cosmic
• مشابه: endless, infinite, limitless, unbounded
• مترادف: cosmic
• مشابه: endless, infinite, limitless, unbounded
• (6) تعریف: adaptable to many functions or uses.
• مترادف: versatile
• مشابه: all-purpose, general, unspecialized
• مترادف: versatile
• مشابه: all-purpose, general, unspecialized
- a universal tool