units

جمله های نمونه

1. armored units
یگان های زرهی

2. armored units
یکان های زرهی

3. belgian units smothered by the germans
یگان های بلژیکی که توسط آلمانها منکوب شده بودند

4. mobilized artillery units
واحدهای جنبای توپخانه،یکان های توپخانه متحرک

5. motorized infantry units
یکان های موتوری پیاده نظام

6. hundreds, tens, and units
صدگان،دهگان،یکان

7. a train drawn by two diesel units
قطاری که توسط دو دستگاه دیزل رانده می شود

8. the car factory produces two thousand units per day
کارخانه ی اتومبیل سازی روزی دو هزار دستگاه تولید می کند.

9. to graduate, you need six more units of algebra
برای فارغ التحصیل شدن شما به شش واحد اضافی جبر نیاز دارید.

10. a phased infantry advance with coordination between units
پیشروی مرحله به مرحله ی پیاده نظام با هماهنگی میان یگان ها

11. they have an urgent need for all disposable air combat units
آنها به همه ی یگان های رزمی هوایی موجود نیاز فوری دارند.

12. the narrow-minded french generals who refused to recognize the importance of armored units
ژنرال های کوته بین فرانسوی که از قبول اهمیت یکان های زرهی خودداری کردند

پیشنهاد کاربران

Shirin
اگر به عنوان فعل استفاده شود معنی متحدشدن و یکی شدن می دهد
واحدها

بپرس