معنی: عده، شمار، یکه، واحد، یک، یک دستگاه، یگان، عدد فردیمعانی دیگر: یکا (هر یک از اعداد یک تا نه)، عدد صحیح (کمتر از ده)، یکال، یکان، دستگاه، بخش، قسمت، معیار، سنجه، (آموزش) واحد درسی، امتیاز تحصیلی، خانه ی تک خانواده ای، آپارتمان تک فامیلی، مسکن، عدد یک، میزان، فرد، نفر
• (4)تعریف: the smallest positive whole number; one.
جمله های نمونه
1. output unit
واحد خروجی،یکان برون ده
2. this unit is a huge construct of wheels, chains, and wiring
این دستگاه ساختار عظیمی است از چرخ و زنجیر و سیم کشی
3. a rental unit
خانه (یا آپارتمان) اجاره ای
4. the second unit of this textbook
بخش دوم این کتاب درسی
5. a mobile medical unit
واحد سیار پزشکی
6. the meter is a unit of length measurement
متر معیار اندازه گیری طول است.
7. washington hospital's intensive care unit
بخش مراقبت های ویژه بیمارستان واشنگتن
8. a power station with one unit out of order
یک نیرو گاه برق که یکی از دستگاه های آن خراب شده است
9. pari works in the radiology unit of the hospital
پری در بخش رادیولوژی بیمارستان کار می کند.
10. the pound is the standard unit of currency in britain
پوند واحد پول انگلستان است.
11. the family is the smallest social unit
خانواده کوچکترین یکان اجتماعی است.
12. The man is in the hospital's intensive care unit .
[ترجمه محمدی] آن آقا در بخش مراقبتهای ویژه بیمارستان است.
|
[ترجمه گوگل]این مرد در بخش مراقبت های ویژه بیمارستان بستری است [ترجمه ترگمان]مرد در واحد مراقبت های ویژه بیمارستان است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. The school has a special education unit.
[ترجمه محمدی] این مدرسه دارای واحد آموزشی خاصی می باشد.
|
[ترجمه گوگل]مدرسه دارای واحد آموزشی ویژه می باشد [ترجمه ترگمان]این مدرسه واحد آموزشی ویژه ای دارد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. A metre is a unit of length and a kilogram is a unit of weight.
[ترجمه محمدی] متر واحد اندازه گیری طول و کیلوگرم واحد اندازه گیری وزن می باسد.
|
[ترجمه .........] متر واحد اندازه گیری طول و کیلو گرم واحد اندازه گیری وزن میباشد.
|
[ترجمه گوگل]متر واحد طول و کیلوگرم واحد وزن است [ترجمه ترگمان]متر یک واحد طول و یک کیلوگرم واحد وزن است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. The cell is the unit of which all living organisms are composed.
[ترجمه گوگل]سلول واحدی است که همه موجودات زنده از آن تشکیل شده اند [ترجمه ترگمان]سلول واحدی است که تمام موجودات زنده از آن تشکیل شده اند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
16. They aim to reduce unit costs through extra sales.
[ترجمه گوگل]هدف آنها کاهش هزینه های واحد از طریق فروش اضافی است [ترجمه ترگمان]هدف آن ها کاهش هزینه های واحد از طریق فروش بیشتر است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
17. The gram is a metric unit.
[ترجمه گوگل]گرم یک واحد متریک است [ترجمه ترگمان]گرم یک واحد متریک است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
18. In this example we have assumed a unit price of $
[ترجمه گوگل]در این مثال قیمت واحد دلار را در نظر گرفته ایم [ترجمه ترگمان]در این مثال ما یک قیمت واحد از $ $ را فرض کردیم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
19. The family is the basic unit of society.
[ترجمه محمدی] خانواده اصلی ترین بخش یک جامعه است.
|
[ترجمه گوگل]خانواده واحد اساسی جامعه است [ترجمه ترگمان]خانواده واحد اصلی جامعه است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
مترادف ها
عده (اسم)
number, force, amount, quantity, unit
شمار (اسم)
count, unit
یکه (اسم)
unit, monad, lone person
واحد (اسم)
measure, one, unit, unity, monad, plank, module
یک (اسم)
unit
یک دستگاه (اسم)
unit, team
یگان (اسم)
unit
عدد فردی (اسم)
unit
تخصصی
[حسابداری] واحد ؛ بخش [سینما] سینمای واحد [واحد به عضوی از بنای جامعه اطلاق می شود] که گروه خاصی از مردم را در بر می گیرد. [عمران و معماری] واحد - یکه [کامپیوتر] دستگاه ؛واحد [برق و الکترونیک] واحد، یکا، یکه - واحد 1. دستگاه یا قطعه ای که به طور مستقل قادر به عمل کخردن است مانند گیرنده رادیویی، اسیلوسکوپ پرتو - کاتدی . یا جانبی کامپیوتری که وظیفه ای مانند چاپ را انجام می دهد 2 . کمیتی که به عنوان استاندارد اندازه گیری تعیین شده است . [مهندسی گاز] واحد، دستگاه [نساجی] واحد [ریاضیات] یکه، یکانی، شمار، یکی، بخش، شعبه، یکان، دستگاه، یکا، واحد [آمار] واحد
انگلیسی به انگلیسی
• specific quantity regarded as a standard; combination which acts a whole; piece; furniture; device, apparatus if you consider something as a unit, you consider it as a single, complete thing. when a small a part of a large organization or group of people has a particular, specialized purpose, the small part is often referred to as a unit. a unit of measurement is a fixed, standard length, quantity, or weight. the metre, the litre, and the gram are all units.
پیشنهاد کاربران
( منابع انسانی ) ( خرده فروشی ) بخش، واحد، مجموعه اگر یک بخشی چندان بزرگ نباشد از عبارت unit یا section استفاده می شود اما اگر بزرگ باشد و خودش به چند بخش تقسیم شود به آن Department گفته می شود. ... [مشاهده متن کامل]
برای مثال واحد مارکتینگ در یک خرده فروشی بزرگ می تواند به دپارتمان ها یا زیرمجموعه های مانند برندینگ، تبلیغات، دیجیتال مارکتینگ، مراقبت از مشتریان، تحقیقات بازار و . . . تقسیم شود که به هر کدام از این بخش ها زیرمجموعه یا دپارتمان گفته می شود.
[عمران و معماری] در سازه بنایی "واحد" unit: واحد همپوش یک قطعه آجر یا بلوک ( به صورت کلی ) است. mortar: ملات
واحد مثال: This measurement is in metric units. این اندازه گیری به واحدهای متری است.
ویژه
واحد قسمت، قسمتی از یک دستگاه، واحد، یکه، میزان، یگان، شمار، یک دستگاه، نفر، عدد فردی، علوم مهندسی: دستگاه، کامپیوتر: دستگاه، عمران: واحد، معماری: یکه، شیمی: واحد، روانشناسی: واحد، بازرگانی: واحد، یک، ورزش: واحد، علوم هوایی: یکا، علوم نظامی: واحد نظامی
دوستان unity هم که از ریشه unit هست میشه پیوسته، پس unit واحد و unity. . .
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند: ✅ فعل ( verb ) : unite / unitize ✅️ اسم ( noun ) : unit / unity / unitization ✅️ صفت ( adjective ) : unitary / united / unitive ✅️ قید ( adverb ) : unitedly / unitarily
نشان دهنده واحد دانشگاهی
یکه و تنها
مقدار
درس واحد
واحد اندازه گیری
درس واحد قسمت
کانون
بخش ، فصل
یک قطعه یا و وسیله که به منظور خاصی ساخته شده، مثلا یک محفظه چوبی که ساخته شده برای نگهداری وسایل، یا یک قفسه، برای اشاره به چنین چیزهایی از کلمه unit استفاده میشود
واحد، دستگاه
گروه
فصل
فصل ( از نظر درسی نه ماه ها )
بخش، قسمت
واحد چیزی
یک واحد که شرایط یا ویژگی در سطح آن یکنواخت و مشابه است.