unionism

/ˈjuːnjəˌnɪzəm//ˈjuːniənɪst/

معنی: اتحادیه گرایی، اصول تشکیلات اتحادیه
معانی دیگر: هوا داری از اتحادیه ها

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the principle of forming or belonging to a union.

(2) تعریف: support of the system of unions, esp. trade unions.

(3) تعریف: (cap.) at the time of the U.S. Civil War, support of a federal union.

جمله های نمونه

1. The survey holds even more dispiriting news for unionism.
[ترجمه گوگل]این نظرسنجی اخبار ناامیدکننده تری برای اتحادیه گرایی دارد
[ترجمه ترگمان]این بررسی حتی خبره ای dispiriting را برای unionism هم در دست دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The growth of public sector unionism raises starkly the issue of alliances between workers as producers and working people as consumers.
[ترجمه گوگل]رشد اتحادیه‌گرایی بخش دولتی به شدت موضوع اتحاد بین کارگران به‌عنوان تولیدکننده و کارگران به‌عنوان مصرف‌کننده را مطرح می‌کند
[ترجمه ترگمان]رشد اتحادیه عمومی اتحادیه عمومی مساله اتحاد بین کارگران به عنوان تولید کننده و افراد کارگر را به عنوان مصرف کننده مطرح می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The decline in trade unionism is particularly significant here.
[ترجمه گوگل]کاهش اتحادیه کارگری در اینجا به ویژه قابل توجه است
[ترجمه ترگمان]کاهش در اتحادیه اصناف به ویژه در اینجا قابل توجه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Thus, beyond the specifically theological reasons for unionism, there is a broader penumbra of social concerns.
[ترجمه گوگل]بنابراین، فراتر از دلایل خاص الاهیاتی برای اتحادیه‌گرایی، یک شبه گسترده‌تر از نگرانی‌های اجتماعی وجود دارد
[ترجمه ترگمان]بنابراین، فراتر از دلایل کلامی مربوط به unionism، a اجتماعی گسترده تری از نگرانی های اجتماعی وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Unlike Beattie, who was socialized into evangelicalism and unionism, Ivan Foster was recruited after a more dramatic conversion.
[ترجمه گوگل]ایوان فاستر بر خلاف بیتی که به انجیلییسم و ​​اتحادیه گرایی اجتماعی تبدیل شده بود، پس از تغییری چشمگیرتر به خدمت گرفته شد
[ترجمه ترگمان]بر خلاف Beattie، که در اتحادیه اصناف و اتحادیه اصناف اجتماعی معاشرت کرده بود، ایوان فاستر، پس از یک تبدیل دراماتیک به کار گرفته شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Its new National government plans to abandon compulsory unionism and centralised wage fixing.
[ترجمه گوگل]دولت ملی جدید آن قصد دارد از اتحادیه گرایی اجباری و تثبیت متمرکز دستمزدها دست بردارد
[ترجمه ترگمان]دولت ملی جدید این کشور قصد دارد اتحادیه ملی را ترک کند و قانون متمرکز دست مزد را بر عهده بگیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Mr Trimble's opponents within unionism say they will put forward a motion to exclude Sinn Fein from government.
[ترجمه گوگل]مخالفان آقای تریمبل در اتحادیه می گویند که طرحی را برای حذف سین فین از دولت ارائه خواهند کرد
[ترجمه ترگمان]مخالفان آقای Trimble در اتحادیه unionism می گویند که آن ها طرحی را برای حذف شین فین از دولت مطرح خواهند کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Trade unionism became a key element in national solidarity and social education.
[ترجمه گوگل]اتحادیه کارگری به عنصری کلیدی در همبستگی ملی و آموزش اجتماعی تبدیل شد
[ترجمه ترگمان]اتحادیه اصناف به یک عنصر کلیدی در همبستگی ملی و آموزش اجتماعی تبدیل شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Boal was a successful barrister who combined staunch unionism with a left-of-centre position on social and economic issues.
[ترجمه گوگل]بوال یک وکیل دادگستری موفق بود که اتحادیه گرایی راسخ را با موضع چپ از مرکز در مورد مسائل اجتماعی و اقتصادی ترکیب کرد
[ترجمه ترگمان]Boal یک وکیل موفق بود که اتحاد ثابت قدم را با یک موقعیت چپ از مرکز بر روی مسائل اجتماعی و اقتصادی ترکیب کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. There is now a widespread view that trade unionism is caught up in a fundamental transformation.
[ترجمه گوگل]در حال حاضر دیدگاه گسترده ای وجود دارد که اتحادیه کارگری گرفتار یک تحول اساسی شده است
[ترجمه ترگمان]اکنون نظر گسترده ای وجود دارد که اتحادیه اصناف در یک تحول اساسی گرفتار شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Their functional link severed, Co-operation and trade unionism went on separately to join the system they could not defeat.
[ترجمه گوگل]پیوند عملکردی آنها قطع شد، همکاری و اتحادیه کارگری به طور جداگانه به سیستمی پیوستند که نتوانستند شکست دهند
[ترجمه ترگمان]پیوند کارکردی آن ها قطع شد، اتحادیه هم کاری و اتحادیه اصناف به طور جداگانه برای پیوستن به این سیستم پیش رفتند که نتوانستند شکست بخورند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Tories are also conscious that the image of Unionism is such that any agreement would attract inevitable criticism from opposition parties.
[ترجمه گوگل]محافظه‌کاران همچنین می‌دانند که تصویر اتحادیه‌گرایی به گونه‌ای است که هرگونه توافقی انتقاد اجتناب‌ناپذیر احزاب مخالف را به دنبال خواهد داشت
[ترجمه ترگمان]توری ها همچنین آگاه هستند که تصویر of به گونه ای است که هر گونه توافق، انتقادات اجتناب ناپذیری را از سوی احزاب مخالف به خود جلب می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Collective bargaining was viewed as the alpha and omega of trade unionism.
[ترجمه گوگل]چانه زنی جمعی به عنوان آلفا و امگا اتحادیه گرایی تلقی می شد
[ترجمه ترگمان]داد و ستد جمعی به عنوان آلفا و امگا of تجاری تلقی می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He has spent his life campaigning for free trade unionism and free votes.
[ترجمه گوگل]او عمر خود را صرف مبارزات انتخاباتی برای اتحادیه های کارگری آزاد و رای آزاد کرده است
[ترجمه ترگمان]او برای اتحادیه اصناف آزاد و رای آزاد فعالیت انتخاباتی خود را گذرانده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

اتحادیه گرایی (اسم)
syndicalism, unionism

اصول تشکیلات اتحادیه (اسم)
unionism

انگلیسی به انگلیسی

• principles and theories of workers' unions; principles of forming a union

پیشنهاد کاربران

بپرس