unintentionally

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: combined form of intentionally.
مشابه: accidentally

جمله های نمونه

1. he unintentionally left the door open
او سهوا در را باز گذاشت.

2. Since you unintentionally I should let it go.
[ترجمه گوگل]از آنجایی که شما ناخواسته باید آن را رها کنم
[ترجمه ترگمان] از اونجایی که ناخواسته من باید بیخیالش بشم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. I brushed up against him unintentionally.
[ترجمه گوگل]ناخواسته با او برخورد کردم
[ترجمه ترگمان]ناخواسته به او برخورد کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. They had unintentionally provided wrong information.
[ترجمه گوگل]ناخواسته اطلاعات اشتباهی ارائه کرده بودند
[ترجمه ترگمان]آن ها بدون قصد اطلاعات اشتباهی را ارائه کرده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Worse still, they unintentionally fostered negative, adverse meanings that equated Tesseract with a profit motive that people did not trust.
[ترجمه گوگل]بدتر از آن، آنها به طور ناخواسته معانی منفی و نامطلوب را پرورش دادند که Tesseract را با انگیزه سودجویی که مردم به آن اعتماد نداشتند یکسان دانستند
[ترجمه ترگمان]بدتر از آن، آن ها بدون قصد، معانی منفی و مخالفی را پرورش دادند که tesseract را با یک انگیزه سود که مردم به آن اعتماد نداشتند، معادل می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. She unintentionally communicated her anxiety to her son.
[ترجمه گوگل]او ناخواسته نگرانی خود را به پسرش منتقل کرد
[ترجمه ترگمان]بی آن که میل داشته باشد، اضطرابش را به پسرش معطوف کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Increasingly and unintentionally, the papacy assumed the odium of tax gatherer on behalf of the king.
[ترجمه گوگل]به طور فزاینده و ناخواسته، پاپ از طرف پادشاه، وظیفه جمع آوری مالیات را بر عهده گرفت
[ترجمه ترگمان]به طور روزافزون و غیر عمد، دستگاه پاپ odium مامور وصول مالیات را به نمایندگی از پادشاه به خود گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Perhaps both leaders have unintentionally advanced the best reasons for passage of Prop. 19
[ترجمه گوگل]شاید هر دو رهبر ناخواسته بهترین دلایل را برای تصویب پروپوزال 19 مطرح کرده باشند
[ترجمه ترگمان]شاید هر دوی این رهبران به عمد بهترین دلایل تصویب of را ارائه کرده اند ۱۹
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. When parents feel repeatedly rejected, they can unintentionally begin looking elsewhere for their satisfaction.
[ترجمه گوگل]وقتی والدین احساس می کنند که مکررا طرد شده اند، می توانند ناخواسته شروع به جستجوی جای دیگری برای رضایت خود کنند
[ترجمه ترگمان]زمانی که والدین به طور مکرر رد می شوند، آن ها می توانند به طور غیر عمدی به جای دیگری برای رضایت خود جستجو کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. An estimated one million people worldwide are unintentionally poisoned by pesticides every year.
[ترجمه گوگل]تخمین زده می شود که سالانه یک میلیون نفر در سراسر جهان به طور ناخواسته توسط آفت کش ها مسموم می شوند
[ترجمه ترگمان]تخمین زده می شود که یک میلیون نفر در سراسر جهان به طور غیر عمد توسط آفت کش ها مسموم می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The changes during the Nixon administration unintentionally paved the way for the uneven rise of globalisation.
[ترجمه گوگل]تغییرات در دوران دولت نیکسون به طور ناخواسته راه را برای ظهور نابرابر جهانی شدن هموار کرد
[ترجمه ترگمان]تغییرات در دوران حکومت نیکسون به طور غیر عمد راه را برای افزایش نامنظم جهانی شدن هموار کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Many people were killed; four white spectators were unintentionally killed by stray bullets.
[ترجمه گوگل]بسیاری از مردم کشته شدند چهار تماشاگر سفیدپوست به طور غیرعمد با گلوله های سرگردان کشته شدند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از مردم کشته شدند؛ چهار تماشاچی سفید به طور غیر عمد توسط گلوله های سرگردان کشته شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. They unintentionally use design to defer the period of change instead of catalyzing it.
[ترجمه گوگل]آنها ناخواسته از طراحی برای به تعویق انداختن دوره تغییر استفاده می کنند تا آن را کاتالیز کنند
[ترجمه ترگمان]آن ها به طور غیر عمد از طراحی برای به تعویق انداختن دوره تغییر به جای تسریع آن استفاده می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Elena unintentionally put her daughter in a caretaking role toward her that was all too familiar.
[ترجمه گوگل]النا ناخواسته دخترش را در نقش مراقبت از او قرار داد که خیلی آشنا بود
[ترجمه ترگمان]الینا ناخواسته دخترش را در نقش caretaking به سوی او قرار داد که همه چیز برایش آشنا بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• accidentally, involuntarily, inadvertently

پیشنهاد کاربران

غیرعمدی یا ناخواسته
نا خواسته غیرعامدانه
غیر عمد
سهوا
۱. بطور غیر عمدی. بطور ناخواسته ۲. ندانسته. ناآگاهانه. بدون توجه ۳. سهوا. از روی اشتباه ۴. بر حسب تصادف. بطور اتفاقی
Dan Gross: Every day in the US nine kids are just shot unintentionally.
دان گروس: هر روز در ایالات متحده آمریکا نه کودک فقط بطورناخواسته مورد اصابت گلوله قرار می گیرند.

اشتباهی، اشتباها، غیرعمد، سهوا، غیرعامدانه
بی توجه
به طور غیر عمدی، ناخواسته
ناخواسته
بی هدف

بپرس