unintegrated

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: combined form of integrated.

جمله های نمونه

1. Unintegrated democratic society is a kind of abnormal rights competition or challenge.
[ترجمه گوگل]جامعه دموکراتیک غیر یکپارچه نوعی رقابت یا چالش حقوق غیرعادی است
[ترجمه ترگمان]جامعه دموکراتیک Unintegrated نوعی رقابت یا چالش حقوقی غیر عادی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. On the contrary, unintegrated democracy, freedom, human rights and rule of law may cause all kinds of turbulent phenomena or even infringe national people's human rights.
[ترجمه گوگل]برعکس، دموکراسی یکپارچه، آزادی، حقوق بشر و حاکمیت قانون ممکن است باعث بروز انواع پدیده های آشفته و یا حتی نقض حقوق بشر ملی مردم شود
[ترجمه ترگمان]بر عکس، دموکراسی، آزادی، حقوق بشر و حاکمیت قانون می تواند موجب بروز هرگونه پدیده اغتشاش یا حتی نقض حقوق بشر ملی شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The darkness left unintegrated in the unconscious will cause disease in the related parts of the form, as there is a gap in the genetic materials.
[ترجمه گوگل]تاریکی که در ناخودآگاه ادغام نشده است، باعث ایجاد بیماری در بخش‌های مرتبط شکل می‌شود، زیرا شکافی در مواد ژنتیکی وجود دارد
[ترجمه ترگمان]تاریکی رها شده در ناخودآگاه باعث ایجاد بیماری در بخش های مربوطه شکل می شود چون شکافی در مواد ژنتیکی وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Users can take presently unintegrated streams of open data and turn them into fresh applications beyond the imagination or ambition of the original publishers.
[ترجمه گوگل]کاربران می‌توانند جریان‌های یکپارچه‌نشده از داده‌های باز را بگیرند و آن‌ها را به برنامه‌های جدید فراتر از تصور یا جاه‌طلبی ناشران اصلی تبدیل کنند
[ترجمه ترگمان]کاربران می توانند در حال حاضر جریان های unintegrated از داده های باز را بردارند و آن ها را به کاربردهای تازه پس از تخیل یا جاه طلبی ناشران اصلی تبدیل کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Thus primitive and unintegrated affects resulting from trauma, pain and loss are not worked through and are not mastered.
[ترجمه گوگل]بنابراین تأثیرات بدوی و غیر یکپارچه ناشی از ضربه، درد و فقدان از بین نمی روند و تسلط نمی یابند
[ترجمه ترگمان]از این رو عواطف بدوی و unintegrated ناشی از ضربه روحی، درد و از دست دادن نیستند و به استادی نرسیده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. This kind of extremely unintegrated administration of human rights society is harmful to social human rights.
[ترجمه گوگل]این نوع مدیریت به شدت غیر یکپارچه جامعه حقوق بشری برای حقوق بشر اجتماعی مضر است
[ترجمه ترگمان]این نوع حکومت بشدت unintegrated جامعه حقوق بشر برای حقوق بشر مضر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. But, loss of human rights, often mentioned by people, involves human rights infringement, which will definitely produce unintegrated human rights.
[ترجمه گوگل]اما، از دست دادن حقوق بشر، که اغلب توسط مردم ذکر می شود، مستلزم نقض حقوق بشر است که قطعاً باعث ایجاد حقوق بشر یکپارچه می شود
[ترجمه ترگمان]اما از دست دادن حقوق بشر، که اغلب توسط مردم به آن اشاره می شود، شامل نقض حقوق بشر است که قطعا موجب نقض حقوق بشر خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. As a result, conceptual and problem-solving knowledge acquired in school remains unintegrated or inert for many students.
[ترجمه گوگل]در نتیجه، دانش مفهومی و حل مسئله ای که در مدرسه به دست می آید برای بسیاری از دانش آموزان یکپارچه یا بی اثر باقی می ماند
[ترجمه ترگمان]در نتیجه، دانش حل مساله و مفهومی که در مدرسه به دست می آید، برای بسیاری از دانشجویان بی اثر و بی اثر باقی می ماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. RESULTS Treated with angiogenesis inhibitor thalidomide, the basement membrane of capillary became unintegrated, the endothelial cells degenerated, and the procedure of angiogenesis was damaged.
[ترجمه گوگل]نتایج درمان با تالیدومید بازدارنده رگ زایی، غشای پایه مویرگی یکپارچه نشد، سلول های اندوتلیال تحلیل رفت و روند رگ زایی آسیب دید
[ترجمه ترگمان]نتایج با مهار کننده مهار رگ زایی، غشا زیرین مویرگ ها صورت گرفت و سلول های اندوتلیال به فاسد شدن و روند رگ زایی آسیب دید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The system software has been integrated into the instrument, herewith, the RTS700 series performed more conveniently than those with software unintegrated .
[ترجمه گوگل]نرم‌افزار سیستم در دستگاه ادغام شده است، به این ترتیب، سری RTS700 راحت‌تر از نرم‌افزارهای دارای نرم‌افزار غیریکپارچه عمل می‌کنند
[ترجمه ترگمان]نرم افزار سیستم در این دستگاه با نام herewith تلفیق شده است، سری RTS۷۰۰ به راحتی بیشتر از نرم افزار with نرم افزار اجرا شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

پیشنهاد کاربران

بپرس