uninstructed

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: combined form of instructed.

انگلیسی به انگلیسی

• not instructed, not guided

پیشنهاد کاربران

آموزش ندیده. اُمی
مثال:
And say to those who were given the Book and the uninstructed ones,
و به آنان که کتاب داده شده و به امیان بگو
�وَقُلْ لِلَّذِینَ أُوتُوا الْکِتَابَ وَالْأُمِّیِّینَ�
آن تعلیم خاص را که نیاز بوده داشته باشد ندارد، تعلیم نایافته. تربیت نشده . تعلیم را ندارد. ساختار مورد نظر را ندارد. برنامه ریزی نشده است، دستورات را نمی شناسد، قابلیت نیافته است
غیر ساختارمند

بپرس