1. The series of speeches on the economy was uninspiring and a rehash of old subjects.
[ترجمه گوگل]سلسله سخنرانی ها در مورد اقتصاد غیر الهام بخش و تکرار موضوعات قدیمی بود
[ترجمه ترگمان]مجموعه ای از سخنرانی های اقتصادی برای اقتصاد الهام بخش و بخشی از موضوعات قدیمی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. The music is dull and uninspiring, and the same is true of the acting.
[ترجمه گوگل]موسیقی کسل کننده و بی انگیزه است و همین امر در مورد بازیگری نیز صدق می کند
[ترجمه ترگمان]موسیقی کسل کننده و غیر الهام بخش است، و همین امر در مورد بازیگری صادق است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. The book is fascinating, despite its uninspiring title.
[ترجمه گوگل]کتاب با وجود عنوان غیر الهام بخشش جذاب است
[ترجمه ترگمان]این کتاب علی رغم عنوان uninspiring، جذاب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. No one deserved to win this uninspiring game.
[ترجمه گوگل]هیچ کس لیاقت برنده شدن در این بازی بی انگیزه را نداشت
[ترجمه ترگمان]هیچ کس مستحق این بازی uninspiring نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. The view from the window was uninspiring.
[ترجمه گوگل]منظره ای که از پنجره می دید الهام بخش نبود
[ترجمه ترگمان]این دیدگاه از پنجره، غیر الهام بخش بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. The house had a tiny kitchen with an uninspiring view.
[ترجمه گوگل]خانه آشپزخانه کوچکی داشت با منظره ای غیر الهام بخش
[ترجمه ترگمان]خانه یک آشپزخانه کوچک با منظره uninspiring داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Both candidates turned in uninspiring performances in last night's debate.
[ترجمه گوگل]هر دو کاندیدا در مناظره دیشب نمایش های بی انگیزه ای ارائه کردند
[ترجمه ترگمان]هر دو نامزد در مناظره شب گذشته، به شیوه غیر الهام بخش تبدیل شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. But Charlton scarcely deserved to win an uninspiring game.
[ترجمه گوگل]اما چارلتون به سختی مستحق برد در یک بازی بی انگیزه بود
[ترجمه ترگمان]اما به زحمت نمی شد بازی uninspiring را برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Safety First, the uninspiring motto of his 192election campaign, represented his policy in political and economic matters.
[ترجمه گوگل]اول ایمنی، شعار بی انگیزه مبارزات انتخاباتی او در سال 192، نشان دهنده سیاست او در مسائل سیاسی و اقتصادی بود
[ترجمه ترگمان]اول اینکه، شعار uninspiring از ۱۹۲ کمپین انتخاباتی او، نشان دهنده سیاست او در مسائل سیاسی و اقتصادی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. The menu looked fairly uninspiring.
[ترجمه گوگل]منو نسبتا غیر الهام بخش به نظر می رسید
[ترجمه ترگمان]منوی غذا تقریبا غیر الهام بخش بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. She'd been moved from the uninspiring cupboard allocated to her by Stephanie on her arrival.
[ترجمه گوگل]او را از کمد بی انگیزه ای که استفانی در بدو ورود به او اختصاص داده بود، جابه جا کرده بود
[ترجمه ترگمان]با آمدن استفانی از گنجه uninspiring به او نقل مکان کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Too shut away for me, too uninspiring, this work bored me.
[ترجمه گوگل]برای من خیلی بسته، خیلی بی انگیزه، این کار من را خسته کرد
[ترجمه ترگمان]بیشتر از آن که به خاطر من بود، بیش از حد زیاد بود، این کار حوصله ام را سر می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Our teachers were dull, uninspiring, and moralistic.
[ترجمه گوگل]معلمان ما کسل کننده، بی انگیزه و اخلاق مدار بودند
[ترجمه ترگمان]معلمان ما کسل کننده، uninspiring، و moralistic بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. It's an uninspiring village but it has a railway station, so it's a convenient place to begin.
[ترجمه گوگل]این یک روستای بی انگیزه است، اما یک ایستگاه راه آهن دارد، بنابراین مکان مناسبی برای شروع است
[ترجمه ترگمان]این یک روستا غیر الهام بخش است، اما یک ایستگاه راه آهن دارد، بنابراین جای مناسبی برای شروع است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید