uninhabitable

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: not able to be lived in by humans or animals.
متضاد: habitable, inhabitable

جمله های نمونه

1. Much of the country is uninhabitable because it is desert.
[ترجمه م] بیشتر این کشور غیر قابل سکونت شده است چون بیابان است
|
[ترجمه گوگل]بخش اعظم کشور غیرقابل سکونت است زیرا کویری است
[ترجمه ترگمان]بیشتر این کشور غیرقابل سکونت شده است، چون بیابانی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. His cabin is uninhabitable in summer, let alone in winter.
[ترجمه Khorrami] کلبه او در تابستان غیرقابل سکونت شده است چه برسد به زمستان
|
[ترجمه گوگل]کابین او در تابستان غیرقابل سکونت است چه برسد به زمستان
[ترجمه ترگمان]کلبه او سراسر تابستان غیرقابل سکونت شده بود و در زمستان تنها می ماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Fifty homes were declared uninhabitable.
[ترجمه گوگل]پنجاه خانه غیرقابل سکونت اعلام شد
[ترجمه ترگمان]پنجاه خانه را غیرقابل سکونت اعلام کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. As parts of the world become uninhabitable, millions of people will try to migrate to more hospitable areas.
[ترجمه گوگل]با غیرقابل سکونت شدن بخش‌هایی از جهان، میلیون‌ها نفر تلاش می‌کنند به مناطق مهمان‌پذیرتر مهاجرت کنند
[ترجمه ترگمان]به عنوان بخشی از دنیا غیرقابل سکونت شده، میلیون ها نفر تلاش خواهند کرد تا به مناطق امن تر مهاجرت کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. If there's no roof then the house is uninhabitable.
[ترجمه گوگل]اگر سقفی وجود نداشته باشد، خانه غیرقابل سکونت است
[ترجمه ترگمان]اگر سقف نداشته باشد، خانه غیرقابل سکونت شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. A nuclear accident would make the whole region uninhabitable.
[ترجمه گوگل]یک حادثه هسته ای کل منطقه را غیر قابل سکونت خواهد کرد
[ترجمه ترگمان]یک سانحه هسته ای کل منطقه را غیرقابل سکونت می سازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. All over Bosnia, dwellings are burnt out, uninhabitable, or simply not there any more.
[ترجمه گوگل]در سرتاسر بوسنی، خانه‌ها سوخته، غیرقابل سکونت هستند یا دیگر آنجا نیستند
[ترجمه ترگمان]در سرتاسر بوسنی، خانه ها سوخته، غیرقابل سکونت هستند، یا به سادگی دیگر آنجا نیستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The building was totally uninhabitable.
[ترجمه گوگل]ساختمان کاملاً غیر قابل سکونت بود
[ترجمه ترگمان]ساختمان آنجا غیرقابل سکونت شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The remaining 30 % of the planet is uninhabitable, a Tiberium wasteland swept by violent Ion Storms.
[ترجمه گوگل]30 درصد باقیمانده سیاره غیرقابل سکونت است، یک زمین بایر تیبریوم که توسط طوفان های یونی خشونت آمیز فراگرفته شده است
[ترجمه ترگمان]۳۰ درصد باقیمانده این سیاره غیرقابل سکونت شده است، یک بیابان Tiberium که توسط طوفان های یونی به وجود آمده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Many areas of the Pacific Ocean may become uninhabitable [ within decades ].
[ترجمه گوگل]بسیاری از مناطق اقیانوس آرام ممکن است [در عرض چند دهه] غیرقابل سکونت شوند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از مناطق اقیانوس آرام ممکن است غیرقابل سکونت شوند [ در عرض چند دهه ]
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Beyond the Fringes lie the uninhabitable Badlands.
[ترجمه گوگل]فراتر از حاشیه ها، بدلند غیرقابل سکونت قرار دارد
[ترجمه ترگمان]در آن سوی the که آنجا غیرقابل سکونت شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. This and other coastlines will become uninhabitable because of storms from the sea.
[ترجمه گوگل]این و سایر خطوط ساحلی به دلیل طوفان های دریا غیرقابل سکونت خواهند شد
[ترجمه ترگمان]این خط و خطوط ساحلی دیگر به خاطر طوفان ها از دریا غیرقابل سکونت خواهند شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Earth has become uninhabitable and the surviving humans are fleeing to Mars.
[ترجمه گوگل]زمین غیرقابل سکونت شده است و انسان های زنده مانده در حال فرار به مریخ هستند
[ترجمه ترگمان]زمین غیرقابل سکونت شده است و انسان ها بازمانده به مریخ فرار می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Growing ice shelves would make the shallows uninhabitable.
[ترجمه گوگل]رشد قفسه های یخ باعث می شود مناطق کم عمق غیرقابل سکونت شوند
[ترجمه ترگمان]رشد قفسه های یخی آب کم عمق را غیرقابل سکونت می سازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Many houses were so badly damaged in the war that they were made permanently uninhabitable.
[ترجمه گوگل]بسیاری از خانه ها در جنگ به حدی آسیب دیدند که برای همیشه غیرقابل سکونت شدند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از خانه ها در جنگ به شدت آسیب دیده بودند که به طور دائم غیرقابل سکونت شده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• not suitable for residence
an uninhabitable place is one where it is impossible for people to live.

پیشنهاد کاربران

غیر قابل سکونت
Bennett pointed out how Lebanon’s Hezbollah movement has lobbed countless rockets at the occupied territories, making them uninhabitable for Israelis
�بنت� اشاره کرد چگونه جنبش حزب الله لبنان راکتهای بیشماری را به سوی سرزمینهای اشغالی به هوا پرتاب کرده اند و آن را برای اسرائیلی ها غیرقابل سکونت کرده اند.
...
[مشاهده متن کامل]

میشه زیست ناپذیر، غیرقابل زندگی ( زیست )
habitat و دیگر صورت های اون به زیست ( زنده بودن و زندگی داشتن ) اشاره دارند نه به سکنی و سکونت داشتن! مسکونی و اینها به resident ترجمه میشه. به همین صورت، زیستگاه با سکونتگاه هم دارای تفاوت هستش. "سکونت" اصولاً ویژگی انسانی می باشد و "زیستن" برای انسان و سایر موجودات زنده مولکولی تا غول پیکر به کار می رود.
...
[مشاهده متن کامل]

غیر قابل سکونت
Because of intense heat, lack of water and lack of breathable air earth will be uninhabitable
غیر قابل سکونت
غیر مسکونی

بپرس