unincorporated

/ˌəˌnɪnˈkɔːrpəˌretəd//ˌəˌnɪnˈkɔːpəˌretəd/

(شرکت یا شهرداری و غیره) به صورت قانونی سازمان نیافته، قانونا به ثبت نرسیده

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: not organized as a corporate entity or self-governing town, city, or village.

(2) تعریف: not made part of a body of data, material, or the like.

جمله های نمونه

1. The larger unincorporated industrial towns could petition for incorporation under this Act and many did so over the following years.
[ترجمه گوگل]شهرک‌های صنعتی بزرگ‌تر غیرشرکتی می‌توانستند برای ادغام تحت این قانون درخواست دهند و بسیاری این کار را در سال‌های بعد انجام دادند
[ترجمه ترگمان]شهرهای بزرگ صنعتی می توانند تحت این قانون متحد شوند و بسیاری از آن ها طی سال های بعد اینکار را انجام دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Conversely, residents of unincorporated Pima County and the proposed new cities may be better off if the supervisors call the shots.
[ترجمه گوگل]برعکس، ساکنان شهرستان پیما ثبت نشده و شهرهای جدید پیشنهادی ممکن است وضعیت بهتری داشته باشند، اگر ناظران به این موضوع رسیدگی کنند
[ترجمه ترگمان]بالعکس، ساکنان شهرستان پیما و شهره ای جدید پیشنهادی ممکن است بهتر باشند اگر سرپرستان گروه ها را صدا بزنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Trade unions Trade unions, and most other unincorporated associations can not sue for libel.
[ترجمه گوگل]اتحادیه‌های کارگری اتحادیه‌های کارگری و بسیاری از انجمن‌های غیرشرکتی دیگر نمی‌توانند برای افترا شکایت کنند
[ترجمه ترگمان]اتحادیه های تجاری اتحادیه های تجاری، و اغلب انجمن های شهری دیگر نمی توانند برای تهمت شکایت کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Many who live in the unincorporated metro-area come here to escape the hassles of urban life.
[ترجمه گوگل]بسیاری از کسانی که در منطقه مترو غیرمجاز زندگی می کنند برای فرار از دردسرهای زندگی شهری به اینجا می آیند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از کسانی که در منطقه مترو زندگی می کنند برای فرار از مشکلات زندگی شهری به اینجا می آیند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Companies can either be incorporated or unincorporated.
[ترجمه گوگل]شرکت ها می توانند ثبت شده یا غیرشرکتی باشند
[ترجمه ترگمان]شرکت ها می توانند یا از آن استفاده کنند یا از آن استفاده کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. A county and unincorporated city of northern Virginia across the Potomac River from Washington, D . C.
[ترجمه گوگل]یک شهرستان و یک شهر ثبت نشده در شمال ویرجینیا در سراسر رودخانه پوتوماک از واشنگتن، دی سی
[ترجمه ترگمان]شهری و شهری در شمال ویرجینیا واقع در رودخانه Potomac از واشنگتن دی ج
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. An unincorporated community of southeast Florida southwest of Miami on Biscayne Bay. Population, 57
[ترجمه گوگل]یک جامعه ثبت نشده در جنوب شرقی فلوریدا در جنوب غربی میامی در خلیج بیسکاین جمعیت، 57
[ترجمه ترگمان]An، تگزاس شهری در جنوب غربی فلوریدا در خلیج بیسکین جمعیت، ۵۷
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. An unincorporated community of southern California northeast of Los Angeles . It is a irrigated farming area.
[ترجمه گوگل]یک جامعه ثبت نشده در جنوب کالیفرنیا در شمال شرقی لس آنجلس منطقه کشاورزی آبی است
[ترجمه ترگمان]An، تگزاس شهری در ایالت کالیفرنیای جنوبی این یک منطقه کشاورزی آبیاری شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Prepare basic financial statements for incorporate and unincorporated entities.
[ترجمه گوگل]تهیه صورت‌های مالی اساسی برای واحدهای تجاری ثبت شده و غیرسهامی
[ترجمه ترگمان]آماده سازی اظهارنامه های مالی پایه برای ترکیب و استفاده از موجودیت های اسمی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. An unincorporated village of west - central Florida, a residential suburb of Tampa.
[ترجمه گوگل]یک دهکده ثبت نشده در غرب - فلوریدا مرکزی، حومه مسکونی تامپا
[ترجمه ترگمان]An، تگزاس شهری در ایالت فلوریدا از ایالات جنوبی ایالات متحده آمریکا است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. This is difficult to do properly for unincorporated business income.
[ترجمه گوگل]انجام این کار به درستی برای درآمدهای تجاری غیرشرکتی دشوار است
[ترجمه ترگمان]این کار به سختی برای درآمد کسب وکار کار دشواری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. A sole proprietorship is an unincorporated business that is owned by one individual.
[ترجمه گوگل]مالکیت انحصاری یک تجارت غیر سهامی است که متعلق به یک فرد است
[ترجمه ترگمان]تنها مالکیت، تجارتی است که در مالکیت یک فرد است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The organization and stability of the unincorporated organizations provide the feasibility for its construction.
[ترجمه گوگل]سازماندهی و ثبات سازمانهای غیرمجاز امکان ساخت آن را فراهم می کند
[ترجمه ترگمان]سازمان و پایداری برخی از سازمان ها امکان ساخت آن را فراهم می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. However, the differential tax treatment of corporate and unincorporated business income would remain.
[ترجمه گوگل]با این حال، رفتار مالیاتی متفاوت از درآمد کسب و کار شرکتی و غیرسهامی باقی خواهد ماند
[ترجمه ترگمان]با این حال، رفتار مالیات دیفرانسیلی بر درآمد تجاری و شرکتی باقی خواهد ماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[حقوق] (شرکت) به ثبت نرسیده

انگلیسی به انگلیسی

• not incorporated, unassociated (of a company)

پیشنهاد کاربران

incorporated یعنی ثبت شده و این کلمه که با un منفی شده یعنی ثبت نشده. پس شرکتی هست که ثبت نشده و شخصیت حقوقی ندارد.
[حقوق]
ثبت نشده و فاقد شخصیت حقوقی
در قسمت تخصصی، حقوقی،
شرکت معدنی غلط است:
به "شرکت مدنی" تغییر یابد.

بپرس