صفت ( adjective )
• (1) تعریف: of no meaning or value; not important.
• مترادف: inconsequential, indifferent, insignificant, trivial
• متضاد: cardinal, consequential, critical, crucial, imperative, important, relevant, sacred, serious, significant, vital, weighty
• مشابه: all the same, minor, niggling, petty, slight
• مترادف: inconsequential, indifferent, insignificant, trivial
• متضاد: cardinal, consequential, critical, crucial, imperative, important, relevant, sacred, serious, significant, vital, weighty
• مشابه: all the same, minor, niggling, petty, slight
- Wearing a tie to the interview seemed unimportant to him, but his mother insisted on it.
[ترجمه گوگل] بستن کراوات در مصاحبه برای او بی اهمیت به نظر می رسید، اما مادرش بر آن اصرار داشت
[ترجمه ترگمان] با پوشیدن کراوات به این مصاحبه اهمیتی نداشت، اما مادرش اصرار داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] با پوشیدن کراوات به این مصاحبه اهمیتی نداشت، اما مادرش اصرار داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- I finally deleted all my unimportant emails.
[ترجمه گوگل] بالاخره تمام ایمیل های بی اهمیتم را پاک کردم
[ترجمه ترگمان] بالاخره تمام ایمیل ها رو پاک کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] بالاخره تمام ایمیل ها رو پاک کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Her own needs seemed unimportant to her when she was raising her children.
[ترجمه گوگل] زمانی که بچه هایش را بزرگ می کرد نیازهای خودش برایش بی اهمیت به نظر می رسید
[ترجمه ترگمان] وقتی بچه هاش را بزرگ می کرد، نیازهای او برایش مهم نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] وقتی بچه هاش را بزرگ می کرد، نیازهای او برایش مهم نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: not powerful or respected.
• متضاد: important, prominent
• متضاد: important, prominent
- I was only an unimportant clerk in that company, and no one ever cared about my opinion.
[ترجمه گوگل] من فقط یک کارمند بی اهمیت در آن شرکت بودم و هیچ کس به نظر من اهمیت نمی داد
[ترجمه ترگمان] من در این شرکت فقط یک کارمند بی اهمیت بودم و هیچ کس به عقیده من اهمیت نمی داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] من در این شرکت فقط یک کارمند بی اهمیت بودم و هیچ کس به عقیده من اهمیت نمی داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید