unimpeachable

/ˌəˌnɪmˈpiːt͡ʃəbl̩//ˌʌnɪmˈpiːt͡ʃəbl̩/

معنی: غیر قابل سرزنش، بری از اتهام
معانی دیگر: تردید ناپذیر، استیضاح ناپذیر، اتهام ناپذیر، قابل اعتماد، موثق

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: unimpeachably (adv.)
• : تعریف: above doubt or accusations of wrongness; unquestionable.
متضاد: questionable

- an unimpeachable source of information
[ترجمه shery] یک منبع معتبر
|
[ترجمه گوگل] منبع اطلاعاتی غیرقابل استیضاح
[ترجمه ترگمان] یک منبع ناشناس از اطلاعات
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. He said all five were men of unimpeachable character.
[ترجمه گوگل]او گفت که هر پنج نفر مردانی با شخصیت غیرقابل استیضاح بودند
[ترجمه ترگمان]او گفت که هر پنج نفر از افراد غیرقابل سرزنش هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. How can an administrative failure to serve an unimpeachable committal order invalidate the committal order?
[ترجمه گوگل]چگونه عدم ارائه یک دستور تعهد غیرقابل استیضاح اداری می تواند حکم تعهد را باطل کند؟
[ترجمه ترگمان]چگونه می توان یک شکست اجرایی را در خدمت به یک نظام مبهم و مبهم به تعویق انداخت و این نظم مبهم را باطل می کند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. She possessed unimpeachable status, for she was the Firstborn.
[ترجمه گوگل]او دارای موقعیتی غیرقابل استیضاح بود، زیرا او اولین فرزند بود
[ترجمه ترگمان]او از همه جا خبر داشت، چون داشت می رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. So you devise a situation where an absolutely unimpeachable witness sees the murderer in black leaving the scene of the crime.
[ترجمه گوگل]بنابراین شما موقعیتی را طراحی می کنید که یک شاهد کاملاً غیرقابل استیضاح قاتل را سیاه پوش می بیند که صحنه جنایت را ترک می کند
[ترجمه ترگمان]پس شما در موقعیتی قرار می گیرید که شاهد کام لا unimpeachable قاتل را در حال خروج از صحنه جرم می بیند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. But it gives Tom an unimpeachable alibi.
[ترجمه گوگل]اما این به تام حقایقی غیرقابل ایراد می دهد
[ترجمه ترگمان]اما برای تام یک عذر خواهی به وجود آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Its author has an unimpeachable pedigree: stories in the New Yorker, degrees from Stanford and Harvard.
[ترجمه گوگل]نویسنده آن شجره نامه ای غیرقابل استیضاح دارد: داستان هایی در نیویورکر، مدارک تحصیلی از استنفورد و هاروارد
[ترجمه ترگمان]نویسنده آن دارای شجره نامه unimpeachable است: داستان ها در New Yorker، degrees از استنفورد و هاروارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Collectively its dedication, despite all difficulties, constituted an unimpeachable example.
[ترجمه گوگل]در مجموع فداکاری آن، علیرغم همه مشکلات، نمونه ای غیرقابل استیضاح بود
[ترجمه ترگمان]در مجموع، وقف آن علی رغم همه دشواری ها، یک نمونه از unimpeachable را تشکیل می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Unimpeachable classics, one and all.
[ترجمه گوگل]کلاسیک‌های غیرقابل استیضاح، یکی و همه
[ترجمه ترگمان]ادبیات کلاسیک، یکی و همه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. When toned down again, the unimpeachable patriot appeared in the witness - box.
[ترجمه گوگل]وقتی دوباره آرام شد، میهن‌پرست ناپذیر در جعبه شاهد ظاهر شد
[ترجمه ترگمان]هنگامی که دوباره فرو نشست، میهن پرست واقعی در جایگاه شهود ظاهر شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. I have it on unimpeachable authority.
[ترجمه گوگل]من آن را با اختیارات غیرقابل استیضاح دارم
[ترجمه ترگمان]من آن را در حق هیچ اختیاری ندارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Willoughby Pattern is a man of unimpeachable honour.
[ترجمه گوگل]Willoughby Pattern مردی با افتخار است
[ترجمه ترگمان]این شهر ویل وبی یک نوع افتخار آمیز است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Your testimony on this matter is hardly unimpeachable.
[ترجمه گوگل]شهادت شما در این مورد به سختی قابل استیضاح نیست
[ترجمه ترگمان]شهادت تو در این مورد به سختی غیرقابل سرزنش است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Their actions are selfless and unimpeachable.
[ترجمه گوگل]اقدامات آنها فداکارانه و غیرقابل استیضاح است
[ترجمه ترگمان]اعمال آن ها از خود گذشتگی و unimpeachable است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. This is market rule, unimpeachable.
[ترجمه گوگل]این قانون بازار است، غیرقابل استیضاح
[ترجمه ترگمان]این قانون بازار است، unimpeachable
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

غیر قابل سرزنش (صفت)
unimpeachable

بری از اتهام (صفت)
unimpeachable

تخصصی

[حقوق] غیر قابل جرح، غیر قابل رد

انگلیسی به انگلیسی

• impossible to question; beyond reproach; not blemished
if you describe someone as unimpeachable, you mean that they are completely honest and reliable and should not be doubted.

پیشنهاد کاربران

✨ از مجموعه لغات GRE ✨
✍ توضیح: Not able to be doubted or questioned; flawless 🔍🚫
🔍 مترادف: Blameless
✅ مثال: The witness's testimony was considered unimpeachable due to her honesty.
معنمد، موثق، مورد اعتماد، امین
غیر قابل ایراد گرفتن
بی ایراد
قابل اعتماد

بپرس