unilateralist

جمله های نمونه

1. It is part of a disturbingly unilateralist world view that extends beyond defence.
[ترجمه گوگل]این بخشی از یک جهان بینی نگران کننده یکجانبه است که فراتر از دفاع است
[ترجمه ترگمان]این بخشی از دیدگاه disturbingly unilateralist است که فراتر از دفاع گسترش می یابد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. George W Bush is not shackled to the unilateralist idea, and in office realism would no doubt often prevail.
[ترجمه گوگل]جورج دبلیو بوش در بند ایده یکجانبه گرایانه نیست و بدون شک واقع گرایی در مقام ریاست جمهوری غالباً غالب است
[ترجمه ترگمان]جورج دبلیو بوش به ایده unilateralist محدود نشده است، و در رئالیسم حاکم بدون شک غالب می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Until very recently, his public statements were unreservedly unilateralist.
[ترجمه گوگل]تا همین اواخر، اظهارات علنی او بدون قید و شرط یکجانبه گرایانه بود
[ترجمه ترگمان]تا همین اواخر، اظهارات عمومی او بدون قید و شرط بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. President Barack Obama stated, with unilateralist insouciance, that FIFA had made the wrong choice.
[ترجمه گوگل]پرزیدنت باراک اوباما با بی‌تفاوتی یکجانبه‌گرایانه اعلام کرد که فیفا انتخاب اشتباهی کرده است
[ترجمه ترگمان]رئیس جمهور باراک اوباما با unilateralist insouciance اظهار داشت که فیفا انتخاب اشتباهی کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. One of the politer accusations is that he is a "unilateralist".
[ترجمه گوگل]یکی از اتهامات سیاست مدار این است که او «یکجانبه گرا» است
[ترجمه ترگمان]یکی از اتهامات politer این است که او \"unilateralist\" است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Until now, this country has been boldly unilateralist on carbon targets, signing up, through a process set out in the Climate Change Act, to an emissions cut to a fifth of 1990 levels by 2050.
[ترجمه گوگل]تاکنون، این کشور جسورانه در مورد اهداف کربن یکجانبه گرا بوده است و از طریق فرآیندی که در قانون تغییرات آب و هوا تعیین شده است، به کاهش انتشار گازهای گلخانه ای تا سال 2050 به یک پنجم از سطح 1990 رسیده است
[ترجمه ترگمان]تا به حال، این کشور بدون اغراق در مورد اهداف کربن، از طریق فرآیندی که در قانون تغییر آب و هوا ایجاد شده است، به منظور کاهش انتشار گازهای گلخانه ای تا سال ۲۰۵۰، تا سال ۲۰۵۰، کاهش یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Having a unilateralist in Washington made It'so easy to be multilateralists in Brussels.
[ترجمه گوگل]وجود یک طرفه در واشنگتن باعث شد چندجانبه بودن در بروکسل بسیار آسان باشد
[ترجمه ترگمان]داشتن a در واشنگتن بسیار آسان بود که بتوان آن را در بروکسل پیش بینی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. It was the unilateralist (and violation-of-WTO-trade-rules) aspect of Krugman's proposal that sparked the neocon snark on my part.
[ترجمه گوگل]این جنبه یکجانبه‌گرایانه (و نقض قوانین تجارت سازمان تجارت جهانی) پیشنهاد کروگمن بود که جرقه‌ای را برای نئومحافظه‌کاری از سوی من برانگیخت
[ترجمه ترگمان]این the (و تخلف از قوانین تجارت جهانی - تجارت)بود که باعث جرقه زدن snark در بخش من شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Prof Wilkinson points out that the international community might not decry unilateralist intervention provided that it approves of the outcome.
[ترجمه گوگل]پروفسور ویلکینسون خاطرنشان می کند که جامعه بین المللی ممکن است مداخله یکجانبه گرا را محکوم نکند، مشروط بر اینکه نتیجه را تایید کند
[ترجمه ترگمان]پروفسور Wilkinson اشاره می کند که جامعه بین المللی ممکن است از مداخله unilateralist حمایت نکند مشروط بر اینکه آن را تایید کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Also, some technical experts and members of Congress have expressed concern that President Bush's policy conveys a unilateralist attitude toward the "weaponization" of space.
[ترجمه گوگل]همچنین، برخی از کارشناسان فنی و اعضای کنگره ابراز نگرانی کرده اند که سیاست پرزیدنت بوش نشان دهنده نگرش یکجانبه گرایانه نسبت به "سلاح سازی" فضا است
[ترجمه ترگمان]همچنین، برخی متخصصان فنی و اعضای کنگره ابراز نگرانی کرده اند که سیاست رئیس جمهور بوش نگرش unilateralist نسبت به \"weaponization\" فضا را منتقل می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. President Barack Obama may turn out to be the most egregious unilateralist in American history.
[ترجمه گوگل]پرزیدنت باراک اوباما ممکن است تبدیل به فاحش ترین یکجانبه گرا در تاریخ آمریکا شود
[ترجمه ترگمان]رئیس جمهور باراک اوباما ممکن است تبدیل به most فاحش در تاریخ آمریکا شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. So Teddy Roosevelt, better remembered by later generations of Americans as a unilateralist Rough Rider, had strong internationalist credentials.
[ترجمه گوگل]بنابراین تدی روزولت که نسل‌های بعدی آمریکایی‌ها از او به‌عنوان راف رایدر یکجانبه‌گرا یاد می‌کردند، دارای اعتبار بین‌المللی قوی بود
[ترجمه ترگمان]بنابراین تدی روزولت، بهتر به خاطر می آورد که نسل های بعدی آمریکایی ها به عنوان یک سوار Rough خشن، اعتبار internationalist قوی داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Thus, less than two months into his presidency, the world has already received the message that the unilateralist phase is over.
[ترجمه گوگل]بنابراین، کمتر از دو ماه از ریاست جمهوری او گذشته است، جهان قبلاً این پیام را دریافت کرده است که مرحله یکجانبه گرایی به پایان رسیده است
[ترجمه ترگمان]بنابراین، کم تر از دو ماه به دوران ریاست جمهوری او، جهان در حال حاضر پیامی دریافت کرده است که فاز unilateralist تمام شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. One of the polite accusations is that he is a " unilateralist".
[ترجمه گوگل]یکی از اتهامات مودبانه این است که او "یکجانبه گرا" است
[ترجمه ترگمان]یکی از اتهامات مودبانه این است که او \"unilateralist\" است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Firstly, the US implements hegemony policy, uses its unrivaled strength and unilateralist policy to undermine the authority of international law.
[ترجمه گوگل]اولاً، ایالات متحده سیاست هژمونی را اجرا می کند، از قدرت بی رقیب و سیاست یکجانبه گرایانه خود برای تضعیف اقتدار حقوق بین الملل استفاده می کند
[ترجمه ترگمان]اول اینکه، ایالات متحده سیاست برتری را اجرا می کند، از قدرت بی نظیر خود و سیاست unilateralist برای تضعیف قدرت قوانین بین المللی استفاده می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• person who supports unilateralism

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : unilateralism / unilateralist
✅️ صفت ( adjective ) : unilateral / unilateralist
✅️ قید ( adverb ) : unilaterally

بپرس