unilateral

/ˌjuːnəˈlætərəl//ˌjuːnɪˈlætrəl/

معنی: یک طرفه، یک جانبه، یک سویه، یک ضلعی، تک سویه
معانی دیگر: یک سویی، غیر متقابل، (گیاه شناسی) قرار گرفته در یک سوی محور یا ساقه، یک سو رست، رجوع شود به: unilineal، خمیده به یک سو، پیچیده به یک سو

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: unilaterally (adv.)
(1) تعریف: on, concerning, done by, or affecting only one of two or more sides.
متضاد: concerted, cooperative, multilateral

(2) تعریف: involving action by, or consequences or obligations for, only one of two or more individuals, groups, or nations in an action, agreement, or transaction.
متضاد: multilateral

- a unilateral decision
[ترجمه گوگل] یک تصمیم یک جانبه
[ترجمه ترگمان] یک تصمیم یکطرفه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- unilateral increases in arms. (Cf. bilateral, multilateral.)
[ترجمه گوگل] افزایش یک طرفه در بازوها (رجوع کنید به دو طرفه، چند جانبه )
[ترجمه ترگمان] یک طرفه در سلاح افزایش می یابد (Cf)دو جانبه، چندجانبه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. unilateral flowers
گل های یک سو رست

2. unilateral kinship
خویشاوندی یک سویی

3. a unilateral halting of nuclear tests
متوقف ساختن یک جانبه ی آزمایش های اتمی

4. they agreed to a unilateral withdrawal
آنان با عقب نشینی یک طرفه موافقت کردند.

5. The party has now abandoned its policy of unilateral disarmament.
[ترجمه گوگل]این حزب اکنون سیاست خلع سلاح یکجانبه خود را کنار گذاشته است
[ترجمه ترگمان]این حزب اکنون سیاست خلع سلاح یک جانبه را رها کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The candidates had to state their position on unilateral disarmament.
[ترجمه گوگل]نامزدها باید موضع خود را در مورد خلع سلاح یکجانبه اعلام می کردند
[ترجمه ترگمان]نامزدها باید موضع خود را در مورد خلع سلاح یک جانبه بیان کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. They were forced to take unilateral action.
[ترجمه گوگل]آنها مجبور به اقدام یک جانبه شدند
[ترجمه ترگمان]آن ها مجبور به اقدام یک جانبه شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. They had campaigned vigorously for unilateral nuclear disarmament .
[ترجمه گوگل]آنها به شدت برای خلع سلاح هسته ای یکجانبه مبارزه کرده بودند
[ترجمه ترگمان]آن ها به شدت برای خلع سلاح یک جانبه هسته ای مبارزه کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Unilateral disarmament for Britain was the policy of the right hon. Gentleman.
[ترجمه گوگل]خلع سلاح یک جانبه برای بریتانیا سیاست جناب راست بود جنتلمن
[ترجمه ترگمان]خلع سلاح یک جانبه برای بریتانیا سیاست عزیزم بود آقا
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. They are a unilateral declaration by the man that he need not trouble about the formalities expected between non-intimates.
[ترجمه گوگل]آنها اعلامیه یک جانبه مرد است که او نیازی به مشکل در مورد تشریفات مورد انتظار بین افراد غیر صمیمی ندارد
[ترجمه ترگمان]آن ها یک اعلامیه یکطرفه از طرف مردی هستند که نیازی به دردسر در مورد آداب و رسوم مورد انتظار بین non ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The president's unilateral reforms will achieve little if he does not talk to blacks.
[ترجمه گوگل]اگر رئیس جمهور با سیاه پوستان گفتگو نکند، اصلاحات یکجانبه رئیس جمهور نتیجه چندانی نخواهد داشت
[ترجمه ترگمان]اصلاحات یک جانبه رئیس جمهور در صورتی که با سیاهان صحبت نکند، اندک خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Standardization of contracts is typically unilateral, being devised by particular contracting parties or their trade associations.
[ترجمه گوگل]استانداردسازی قراردادها معمولاً یکطرفه است و توسط طرفهای متعاهد خاص یا انجمنهای تجاری آنها ابداع می شود
[ترجمه ترگمان]استانداردسازی قراردادها به طور معمول یک جانبه است که توسط طرفین قرارداد یا اتحادیه های تجاری آن ها طراحی می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Through 198 Gorbachev maintained a unilateral ban on nuclear testing.
[ترجمه گوگل]تا سال 198 گورباچف ​​آزمایش های هسته ای را ممنوع کرد
[ترجمه ترگمان]از دهه ۱۹۸ گورباچف یک ممنوعیت تک جانبه بر روی آزمایش هسته ای را حفظ کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Let's put it to the question. How many people here are in favour of unilateral disarmament ?
[ترجمه گوگل]بیایید آن را به سؤال بپردازیم چند نفر در اینجا طرفدار خلع سلاح یکجانبه هستند؟
[ترجمه ترگمان]بیایید این مساله را به این سوال مطرح کنیم چند نفر در اینجا طرفدار خلع سلاح یک جانبه هستند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

یک طرفه (صفت)
ventricose, ex parte, unilateral, sideway, overhand, one-sided, one-way

یک جانبه (صفت)
ex parte, unilateral, one-sided, one-way

یک سویه (صفت)
unilateral, unidirectional

یک ضلعی (صفت)
unilateral

تک سویه (صفت)
unilateral

تخصصی

[برق و الکترونیک] یک طرفه
[زمین شناسی] یک طرفه،یک سویه - به رود یا سیستم زهکشی گویند که در آن تمام ریزابه ها از یک طرف وارد می شوند، در حالی که سایر دیواره های دره های اصلی، در عمل شکسته باقی می مانند. (ریچ، 1915، ص145).
[حقوق] یکطرفه، یکجانبه
[نساجی] یکرو-یکطرفه
[ریاضیات] یک طرفه، یک جانبه، یک رویه

انگلیسی به انگلیسی

• occurring on or affecting only one side; one-sided; performed by one side
a unilateral decision or action is made or done by only one of the groups involved in a particular situation, without the agreement of the other groups.

پیشنهاد کاربران

✍ توضیح: Involving only one side or party ⚖️ ☝️
🔍 مترادف: One - sided
✅ مثال: The decision was unilateral, made without consulting other stakeholders.
یک طرفه
unilateral: یکچانبه
bilateral: دوجانبه
یک سویه . یک طرفه. یک جانبه
مثال:
advocates of unilateral nuclear disarmament
طرفداران خلع سلاح هسته ای یک جانبه
از صفت Unilateral میاد که تعریف و مثالاش به شکل زیره:
adjective
🔴 involving only one group or country
◀️Our country is prepared to take unilateral action.
◀️a unilateral cease - fire
◀️ Afghanistan refugees experiencing such brutal acts in Iran. Are you Afghan? Nope, I saw them. okay so don't judge unilaterally.
...
[مشاهده متن کامل]

در مقابل این واژه اینارو داریم:
Bilateral - Multilateral - Trilateral

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : unilateralism / unilateralist
✅️ صفت ( adjective ) : unilateral / unilateralist
✅️ قید ( adverb ) : unilaterally
unilateral ( زبان‏شناسی )
واژه مصوب: کناری یک سویه
تعریف: همخوانی که در هنگام تولید آن، پس از انسداد، هوا از یک سوی زبان خارج شود

بپرس