1. it is possible to unify the world and abolish war
یکپارچه کردن جهان و بر اندازی جنگ امکان پذیر است.
2. The team decided unanimously to abide by the captain's ruling.
[ترجمه گوگل]تیم به اتفاق آرا تصمیم گرفت که از حکم کاپیتان پیروی کند
[ترجمه ترگمان]این تیم به اتفاق آرا تصمیم گرفت که به حکم کاپیتان وفادار بماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. Senator Ervin abided by his promise not to allow demonstrations in the committee room.
[ترجمه گوگل]سناتور اروین به قول خود مبنی بر عدم اجازه تظاهرات در اتاق کمیته عمل کرد
[ترجمه ترگمان]سناتور Ervin به قول خود وفا کرد تا اجازه تظاهرات در اتاق کمیته را ندهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. My mother cannot abide dirt and vermin.
[ترجمه گوگل]مادر من نمی تواند خاک و حیوانات موذی را تحمل کند
[ترجمه ترگمان] مادرم نمی تونه خاک و حشرات رو تحمل کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. The independence movement sought to unify the country with a national identity built around a common language.
[ترجمه گوگل]جنبش استقلال به دنبال وحدت کشور با هویت ملی بود که بر پایه یک زبان مشترک ساخته شده بود
[ترجمه ترگمان]جنبش استقلال به دنبال متحد کردن کشور با هویت ملی ساخته شده در اطراف یک زبان مشترک بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. How can we unify such scattered islands into a nation?
[ترجمه گوگل]چگونه می توانیم چنین جزایر پراکنده ای را در یک ملت متحد کنیم؟
[ترجمه ترگمان]چگونه می توانیم چنین جزایر پراکنده را در یک کشور متحد کنیم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. The new leader hopes to unify the country.
[ترجمه گوگل]رهبر جدید امیدوار است کشور را متحد کند
[ترجمه ترگمان]رهبر جدید امیدوار است کشور را متحد کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. No one dissents from the decision to unify.
[ترجمه گوگل]هیچ کس با تصمیم برای اتحاد مخالف نیست
[ترجمه ترگمان]هیچ کس از تصمیم خود برای اتحاد منصرف نشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. If the new leader does manage to unify his warring party it will be quite an achievement.
[ترجمه گوگل]اگر رهبر جدید موفق شود حزب متخاصم خود را متحد کند، این یک موفقیت خواهد بود
[ترجمه ترگمان]اگر رهبر جدید بتواند حزب warring خود را متحد کند، این یک موفقیت خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. He said he would seek to unify the Conservative Party and win the next general election.
[ترجمه گوگل]او گفت که به دنبال متحد کردن حزب محافظه کار و پیروزی در انتخابات عمومی بعدی است
[ترجمه ترگمان]او گفت که به دنبال متحد کردن حزب محافظه کار و برنده شدن در انتخابات عمومی بعدی خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Demanding but worthwhile effort to unify qualitative and quantitative research methods under one logic of inference.
[ترجمه گوگل]تلاش مطالبه گر اما ارزشمند برای یکسان سازی روش های تحقیق کیفی و کمی تحت یک منطق استنتاج
[ترجمه ترگمان]درخواست از تلاش های ارزشمند برای متحد کردن روش های تحقیق کمی و کیفی تحت یک منطق استنتاجی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Music serves to identify and unify members of the group, as well as to entertain.
[ترجمه گوگل]موسیقی در خدمت شناسایی و متحد کردن اعضای گروه و همچنین سرگرمی است
[ترجمه ترگمان]موسیقی برای شناسایی و متحد کردن اعضای این گروه و همچنین سرگرم کردن آن ها خدمت می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Unify says the software offers data dependent routing, fault tolerance and integrity, along with debugging and administration functions.
[ترجمه گوگل]Unify می گوید این نرم افزار مسیریابی وابسته به داده، تحمل خطا و یکپارچگی، همراه با اشکال زدایی و عملکردهای مدیریتی را ارائه می دهد
[ترجمه ترگمان]Unify می گوید که این نرم افزار مسیریابی وابسته به داده ها، تحمل عیب و تمامیت، همراه با debugging و وظایف مدیریت را ارایه می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. What Lednor and Versloot have done is to unify these unrelated chemical curiosities by suggesting one underlying mechanism.
[ترجمه گوگل]کاری که لدنور و ورسلوت انجام دادهاند این است که این کنجکاویهای شیمیایی نامرتبط را با پیشنهاد یک مکانیسم زیربنایی یکسان کردهاند
[ترجمه ترگمان]آنچه که Lednor و Versloot انجام داده اند این است که این عجایب شیمیایی غیر مرتبط را با پیشنهاد یک مکانیزم اساسی متحد کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. Nothing is better designed to galvanise a people, unify it, strengthen it.
[ترجمه گوگل]هیچ چیز بهتر از این طراحی نشده است که مردمی را گالوانیزه کند، متحد کند، تقویت کند
[ترجمه ترگمان]هیچ چیز بهتر از این طراحی نشده است که مردم را تحت تاثیر قرار دهد، آن را متحد کند، تقویت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
16. It displays the feature to unify rationality and irrationality, stability and openness, practicality and possibility, and definiteness and indefiniteness .
[ترجمه گوگل]این ویژگی برای یکسان سازی عقلانیت و غیرعقلانی بودن، ثبات و گشودگی، عملی بودن و امکان پذیری و قطعیت و نامعقول بودن را نمایش می دهد
[ترجمه ترگمان]این امر ویژگی اتحاد عقلانیت و نامعقول بودن، ثبات و آزادی، کاربردی بودن و عدم قطعیت و ابهام را نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
17. The management and the service unify, is exchange control work important way.
[ترجمه گوگل]مدیریت و خدمات متحد می شوند، کار کنترل مبادله راه مهمی است
[ترجمه ترگمان]مدیریت و خدمات یکپارچه، کار کنترل تبادل است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
18. First, the classroom form and the prominent student unify for the center.
[ترجمه گوگل]ابتدا فرم کلاس و شاگرد برجسته برای کانون متحد می شوند
[ترجمه ترگمان]اول، کلاس درس و دانش آموز برجسته برای مرکز متحد می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید