uniformly

/ˈjuːnəˌfɔːrmli//ˈjuːnɪfɔːmli/

معنی: بطور یکنواخت، بطور یکسان
معانی دیگر: بطور یکسان، بطور یکنواخت

جمله های نمونه

1. The once - green fields were now uniformly brown.
[ترجمه گوگل]مزارع سبز روزگاری اکنون یکنواخت قهوه ای بودند
[ترجمه ترگمان]مزارع سبز زمانی به طور یکنواخت قهوه ای بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Critics were uniformly enthusiastic about the production.
[ترجمه گوگل]منتقدان به طور یکسان در مورد تولید مشتاق بودند
[ترجمه ترگمان]منتقدان به طور یک سان نسبت به تولید مشتاق بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. They have a uniformly negative image of the police.
[ترجمه گوگل]آنها یک تصویر منفی یکسان از پلیس دارند
[ترجمه ترگمان]آن ها یک تصویر کاملا منفی از پلیس دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Beyond the windows, a November midday was uniformly grey.
[ترجمه گوگل]آن سوی پنجره ها، یک ظهر نوامبر یکنواخت خاکستری بود
[ترجمه ترگمان]پشت پنجره ها، نیمروز نوامبر به طور یکنواخت خاکستری بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The principles were applied uniformly across all the departments.
[ترجمه گوگل]این اصول به طور یکسان در تمام بخش ها اعمال شد
[ترجمه ترگمان]اصول به طور یکنواخت در تمام بخش های مختلف اعمال شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Pressure must be uniformly distributed over the whole surface.
[ترجمه گوگل]فشار باید به طور یکنواخت در کل سطح توزیع شود
[ترجمه ترگمان]فشار باید به طور یکنواخت روی کل سطح توزیع شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The natives uniformly agreed on this important point.
[ترجمه گوگل]بومیان به طور یکسان در مورد این مهم اتفاق نظر داشتند
[ترجمه ترگمان]بومیان همیشه در این نکته مهم توافق داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Reaction to the cuts was uniformly negative.
[ترجمه گوگل]واکنش به کاهش یکنواخت منفی بود
[ترجمه ترگمان]واکنش به این کاهش ها، به طور یکنواخت منفی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The performances and recordings are uniformly excellent.
[ترجمه گوگل]اجراها و ضبط ها به طور یکنواخت عالی هستند
[ترجمه ترگمان]عملکرد و ضبط آن ها به صورت یکنواخت عالی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The press became uniformly hostile to the new administration.
[ترجمه گوگل]مطبوعات به طور یکسان با دولت جدید دشمنی کردند
[ترجمه ترگمان]مطبوعات به طور یکنواخت با دولت جدید مخالف بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The quality is uniformly high.
[ترجمه گوگل]کیفیت یکنواخت بالاست
[ترجمه ترگمان]کیفیت آن به طور یکنواخت بالا است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. This interpretation would yield a coherent, uniformly positive stance of Paul regarding women in the church.
[ترجمه گوگل]این تفسیر موضع مثبت منسجم و یکنواخت پولس را در مورد زنان در کلیسا به همراه خواهد داشت
[ترجمه ترگمان]این تعبیر یک موضع منسجم و یکنواخت در مورد زنان در کلیسا خواهد داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Larger and rather more uniformly dark than Little Swift, and with a markedly narrower white rump and distinctly forked tail.
[ترجمه گوگل]بزرگ‌تر و نسبتاً یکنواخت‌تر از سوئیفت کوچولو، و با پشته سفید باریک‌تر و دم دوشاخه‌دار مشخص
[ترجمه ترگمان]بزرگ تر و نسبتا more از سوییفت کوچک، و با کفل باریک و سفیدی که به طور محسوسی شاخه دار داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The flow rotates from uniformly northwestwards to northwards close to the poleward edge of the cusp.
[ترجمه گوگل]جریان از یکنواخت به سمت شمال غربی به سمت شمال نزدیک به لبه قطبی کاسپ می چرخد
[ترجمه ترگمان]این جریان از northwestwards به سمت شمال تا لبه poleward در نوسان می چرخد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The minority ethnic communities had been almost uniformly constructed as problem-ridden, undesirable and most of all invisible.
[ترجمه گوگل]جوامع اقلیت قومی تقریباً به طور یکسان به عنوان مشکل‌زا، نامطلوب و مهم‌تر از همه نامرئی ساخته شده بودند
[ترجمه ترگمان]جوامع نژادی اقلیت تقریبا به طور یکنواخت به عنوان مشکل، نامطلوب، و بیشتر از همه نامریی ساخته شده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بطور یکنواخت (قید)
uniformly

بطور یکسان (قید)
uniformly

تخصصی

[برق و الکترونیک] یکنواخت
[ریاضیات] به طور یکسان، یکنواخت، به طور یکنواخت، به طور منظم، به گونه ی یکنواخت

انگلیسی به انگلیسی

• in a uniform manner, without variation

پیشنهاد کاربران

همه از دم، سرتاپا، تمام قد.
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : uniform / uniformity
✅️ صفت ( adjective ) : uniform / uniformed
✅️ قید ( adverb ) : uniformly
به طور یکنواخت، به طور یکسان، به طور یکدست، به طور متحد الشکل، به طور منظم ( در ریاضیات ) ، به صورت یکپارچه
uniformly distributed variable = متغیر با توزیع یکنواخت
uniformly accelerated=دارای شتاب یکنواخت
...
[مشاهده متن کامل]

uniformly motion= جنبش یکدست، جنبش یکسان
مثال : the grades on the test were uniformly poor.
نمرات آزمون به طور یکنواختی ضعیف بود.

یکدست، بدون استثناء، سراسر، تماماً

بپرس