صفت ( adjective )
• (1) تعریف: unvarying; consistent.
• مترادف: consistent, constant, invariable, regular, unvarying
• متضاد: patchy, variable
• مشابه: continuous, even, homogeneous, solid, unchanging
• مترادف: consistent, constant, invariable, regular, unvarying
• متضاد: patchy, variable
• مشابه: continuous, even, homogeneous, solid, unchanging
- She ran at a uniform pace throughout most of the race.
[ترجمه گوگل] او در تمام طول مسابقه با سرعت یکنواخت می دوید
[ترجمه ترگمان] او با سرعتی یکنواخت در تمام طول مسابقه می دوید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] او با سرعتی یکنواخت در تمام طول مسابقه می دوید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: identical.
• مترادف: identical
• متضاد: multiform, varied, various
• مشابه: comparable, like, similar
• مترادف: identical
• متضاد: multiform, varied, various
• مشابه: comparable, like, similar
- The laws are uniform throughout the state.
[ترجمه گوگل] قوانین در سراسر ایالت یکسان است
[ترجمه ترگمان] این قوانین در سراسر کشور یک سان هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] این قوانین در سراسر کشور یک سان هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The houses on this block are uniform in their appearance.
[ترجمه گوگل] خانه های این بلوک از نظر ظاهری یکدست هستند
[ترجمه ترگمان] خانه های این محله لباس متحدالشکل در تن دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] خانه های این محله لباس متحدالشکل در تن دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
• : تعریف: a distinctive suit of clothing worn by all members of a particular group.
• مترادف: costume, livery
• مشابه: apparel, array, attire, clothing, dress, garb, habit, regalia, regimentals, vestments
• مترادف: costume, livery
• مشابه: apparel, array, attire, clothing, dress, garb, habit, regalia, regimentals, vestments
- A beret is part of some military uniforms.
[ترجمه گوگل] برت بخشی از برخی از لباس های نظامی است
[ترجمه ترگمان] یه کلاه گرد هم بخشی از لباس نظامی هست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] یه کلاه گرد هم بخشی از لباس نظامی هست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Nurses' uniforms are not always white nowadays.
[ترجمه گوگل] لباس پرستاران این روزها همیشه سفید نیست
[ترجمه ترگمان] این روزها لباس های پرستاران همیشه سفید نیستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] این روزها لباس های پرستاران همیشه سفید نیستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: uniforms, uniforming, uniformed
مشتقات: uniformly (adv.)
حالات: uniforms, uniforming, uniformed
مشتقات: uniformly (adv.)
• (1) تعریف: to cause to be uniform.
• مترادف: regulate
• مشابه: conform, homogenize
• مترادف: regulate
• مشابه: conform, homogenize
- This process helps to uniform the product.
[ترجمه گوگل] این فرآیند به یکنواخت شدن محصول کمک می کند
[ترجمه ترگمان] این فرآیند به یکنواخت کردن محصول کمک می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] این فرآیند به یکنواخت کردن محصول کمک می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: to provide with a uniform or uniforms.
• مترادف: outfit
• مشابه: accouter, dress, equip, supply
• مترادف: outfit
• مشابه: accouter, dress, equip, supply
- The ragtag army did not have enough money to uniform its soldiers.
[ترجمه گوگل] ارتش تندرو پول کافی برای یونیفرم کردن سربازانش را نداشت
[ترجمه ترگمان] این ارتش هنوز به اندازه کافی پول نداشت که سربازان خود را مسلح کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] این ارتش هنوز به اندازه کافی پول نداشت که سربازان خود را مسلح کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید