unifier


(شخص یا چیز) متحد کننده، یکپارچه کننده، یکی کننده، تکسازگر، متحد کننده، موجد وحدت

جمله های نمونه

1. This is a misguided mission, argues physicist and former "Unifier" Marcelo Gleiser of Dartmouth College.
[ترجمه گوگل]مارسلو گلایزر، فیزیکدان و "Unifier" سابق از کالج دارتموث استدلال می کند که این یک ماموریت نادرست است
[ترجمه ترگمان]این یک ماموریت گمراه کننده است، و physicist و مارسلو \" از کالج دارتموث را استدلال می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Obama presents himself as a unifier who can draw support from independents and even some Republicans.
[ترجمه گوگل]اوباما خود را به عنوان یک متحد کننده معرفی می کند که می تواند حمایت مستقل ها و حتی برخی جمهوری خواهان را جلب کند
[ترجمه ترگمان]اوباما خود را به عنوان فردی معرفی می کند که می تواند از افراد مستقل و حتی برخی از جمهوری خواهان حمایت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Qin Shihuang, ancient China's unifier, burned books and buried scholars alive.
[ترجمه گوگل]کین شیهوانگ، متحد چین باستان، کتاب ها را سوزاند و دانشمندان را زنده به گور کرد
[ترجمه ترگمان]چین باستان، unifier باستانی چین، کتب را سوزاند و دانشمندان را زنده دفن کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Herb is the unifier of the people.
[ترجمه گوگل]گیاه یکپارچه کننده مردم است
[ترجمه ترگمان]هرب the مردم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He also takes the role of loyal party unifier, building good will among party leaders and the rank and file.
[ترجمه گوگل]او همچنین نقش یک متحد کننده وفادار حزب را برعهده می گیرد و در میان رهبران حزب و اعضای حزب ایجاد می کند
[ترجمه ترگمان]او همچنین نقش حزب وفادار unifier، ایجاد حسن نیت در میان رهبران حزب و جایگاه و جایگاه را در بر می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. For those who understand that the present is less than a blink of the eye of history, art is a powerful unifier .
[ترجمه گوگل]برای کسانی که می‌دانند زمان حال کمتر از یک چشم به هم زدن تاریخ است، هنر یک وحدت‌بخش قدرتمند است
[ترجمه ترگمان]برای کسانی که درک می کنند که حال حاضر کم تر از یک چشم به هم زدن تاریخ است، هنر یک unifier قدرتمند است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. From his early years as the son of a widow abandoned by her clan, he showed remarkable ability as a charismatic leader and unifier .
[ترجمه گوگل]او از سال‌های اولیه‌اش به عنوان پسر بیوه‌ای که توسط قبیله‌اش رها شده بود، توانایی قابل توجهی به‌عنوان یک رهبر کاریزماتیک و متحد کننده از خود نشان داد
[ترجمه ترگمان]او از ساله ای اولیه خود به عنوان پسر بیوه ای که توسط قبیله خود رها شده بود، توانایی قابل توجهی به عنوان رهبر کاریزماتیک و unifier نشان داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The person's overall development and free development are dialectical unifier, coming up to say to be the same concept .
[ترجمه گوگل]رشد کلی و رشد آزاد فرد یکپارچه کننده دیالکتیکی است که می توان گفت همان مفهوم است
[ترجمه ترگمان]توسعه کلی فرد و توسعه آزاد دیالکتیکی است، که به این معنی است که به همان مفهوم می رسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. In the end, Moammar Gadhafi, the young army officer of nomadic parents, who touted himself as a unifier, unified many Libyans against him.
[ترجمه گوگل]در پایان، معمر قذافی، افسر جوان ارتش با پدر و مادر عشایری که خود را متحد کننده معرفی می کرد، بسیاری از لیبیایی ها را علیه خود متحد کرد
[ترجمه ترگمان]در پایان، معمر قذافی، افسر جوان ارتش عشایر چادرنشین، که خود را a معرفی کرده بود، بسیاری از مردم لیبی را علیه خود متحد ساخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Yesterday's lunch had been Obama's suggestion, but served Bush's purposes too, enabling him to portray himself as above partisan politics: a unifier, just like Obama.
[ترجمه گوگل]ناهار دیروز پیشنهاد اوباما بود، اما در خدمت اهداف بوش نیز بود و او را قادر ساخت که خود را فراتر از سیاست های حزبی نشان دهد: یک متحد کننده، درست مانند اوباما
[ترجمه ترگمان]ناهار دیروز پیشنهاد اوباما بود، اما به اهداف بوش نیز خدمت کرد و او را قادر ساخت تا خود را به عنوان سیاست حزبی سیاسی مطرح کند: یک unifier، درست مانند اوباما
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. For the field to establish itself as a grand unifier of the applied sciences, it must demonstrate the usefulness of grouping widely disparate endeavors.
[ترجمه گوگل]برای اینکه این رشته خود را به عنوان یک متحد کننده بزرگ علوم کاربردی تثبیت کند، باید سودمندی گروه‌بندی تلاش‌های بسیار متفاوت را نشان دهد
[ترجمه ترگمان]برای این زمینه که خود را به عنوان یک unifier بزرگ از علوم کاربردی به وجود آورد، باید سودمندی گروهی را که به طور وسیعی پراکنده هستند نشان دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Democratic challenger John Kerry, who also made the list, was called "a solemn unifier for the Democrats" by Joe Klein, who wrote a best-seller about the Clintons.
[ترجمه گوگل]جان کری، رقیب دموکرات، که در این فهرست نیز حضور داشت، توسط جو کلین، که کتابی پرفروش درباره کلینتون ها نوشت، "یک متحد کننده رسمی برای دموکرات ها" نامیده شد
[ترجمه ترگمان]\"جو کلین\"، رقیب دموکرات، که این لیست را نیز تهیه کرد، \"سخنرانی جدی برای دموکرات ها\" توسط جو کلاین، که در مورد the بهترین فروشنده را نوشت، خوانده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• uniting force, someone or something that unifies

پیشنهاد کاربران

Anthony Scaramucci, the former White House communications director, says "I would make the case to your viewers and listeners that Donald Trump is a great unifier, he just happens to be unifying all of us against him, ”
YahooFinance@

بپرس