unified


معنی: متحد، متشکلازقطعات مرتبط

جمله های نمونه

1. a unified design
یک طرح یکدست

2. a unified system of taxation for all
نظام مالیاتی یکسان برای همه

3. nader unified the country against the common enemy
نادر کشور را در مقابل دشمن مشترک متحد کرد.

4. christendom has never been a unified political power
دنیای مسیحیت هرگز یک نیروی واحد سیاسی نبوده است.

5. to weld a group of warring tribes into a unified nation
دسته ای از قبایل جنگجو را به ملتی متحد تبدیل کردن

6. The emperor unified the country by the sword.
[ترجمه گوگل]امپراتور با شمشیر کشور را متحد کرد
[ترجمه ترگمان]امپراطور با شمشیر کشور را متحد ساخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Strong support for the war has unified the nation.
[ترجمه گوگل]حمایت قوی از جنگ ملت را متحد کرده است
[ترجمه ترگمان]حمایت قوی از جنگ کشور را متحد کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Spain was unified in the 16 th century.
[ترجمه گوگل]اسپانیا در قرن شانزدهم متحد شد
[ترجمه ترگمان]اسپانیا در قرن ۱۶ میلادی متحد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. We must be unified into a united front.
[ترجمه گوگل]ما باید در یک جبهه متحد متحد شویم
[ترجمه ترگمان]ما باید در یک جبهه متحد متحد باشیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Rather than a unified central administration, there is a loose confederation of ministries.
[ترجمه گوگل]به جای یک اداره مرکزی واحد، یک کنفدراسیون سست از وزارتخانه ها وجود دارد
[ترجمه ترگمان]به جای یک اداره مرکزی متحد، یک کنفدراسیون نامنسجم وزارتخانه وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The Allied command was not unified.
[ترجمه گوگل]فرماندهی متفقین متحد نشد
[ترجمه ترگمان]دستور متفقین یکپارچه نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Federations appear to bond diverse nations into a unified state while still recognizing the different nations' diversity and desire for power.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد فدراسیون ها کشورهای مختلف را به یک کشور متحد پیوند می دهند در حالی که هنوز تنوع و تمایل ملت های مختلف برای قدرت را به رسمیت می شناسند
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که این اتحادیه کشورهای مختلف را به یک دولت متحد پیوند می دهد در حالی که هنوز تنوع و اشتیاق ملت های مختلف را به رسمیت می شناسند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Despite the obvious advantages of a unified perspective for collective political action, the differences among women disallow such a perspective.
[ترجمه گوگل]علیرغم مزایای آشکار چشم انداز یکپارچه برای کنش سیاسی جمعی، تفاوت های میان زنان چنین دیدگاهی را رد می کند
[ترجمه ترگمان]علی رغم مزیت های آشکار یک دیدگاه واحد برای اقدام سیاسی جمعی، تفاوت بین زنان در چنین دیدگاهی نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. A successful unified theory must therefore necessarily incorporate this principle.
[ترجمه گوگل]بنابراین یک نظریه یکپارچه موفق باید لزوماً این اصل را در بر گیرد
[ترجمه ترگمان]بنابراین یک تیوری یکپارچه موفق باید لزوما با این اصل ترکیب شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

متحد (صفت)
conjunct, confederate, federate, allied, united, unified, integrated, married

متشکل از قطعات مرتبط (صفت)
unified

تخصصی

[سینما] یک نواخت شده
[برق و الکترونیک] یکپارچه

انگلیسی به انگلیسی

• combined, integrated, joined into one

پیشنهاد کاربران

۱. واحد. یکپارچه. متحد ۲. یکنواخت. یکسان
مثال:
Unified nations
کشورهای یکپارچه و متحد
[مهندسی مکانیک] هم سان؛
مثال:
Unified National Coarse thread ( UNC ) thread: روزه های هم سان دنده درشت؛ سیستمی از مقاطع، ابعاد، و ویژه گی های هندسی پیچ ها که و از به منظور کاهش تعدد سیستم های مختلف تعیین مشخصات رزوه و استانداردسازی رزوه ها در سیستم اینچی رایج در امریکا ( و بعدها در کشورهای مشترک المنافع ) به کار گرفته شده است. در این سیستم تعیین مشخصات رزوه، سعی شده است تا این استاندارد به مشخصات رزوه های متریک ( ایزو ) ازجمله تغییر زاویه ی دنده ها از ۵۵ درجه به ۶۰ درجه، نزدیک شود.
...
[مشاهده متن کامل]

مقایسه کنید با �Unified National Fine threads ( UNF ) thread � رزوه های هم سان دنده ریز، و �Unified National Extra Fine ( UNEF ) threads� رزوه های هم سان دنده ظریف

unified
جمع . کانون
هماهنگ
یکسان
منسجم
یگانه
متحد، یکدست، یک شکل، ( صدا/رویکرد/سیاست/راهبرد، . . . ) واحد،
یکدست ، واحد
مشترک
یکپارچه
متحد ، پیوسته
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس